دو روی سکه ریزش بورس/ چرا سقوط بازار سهام ترسناک نیست؟
سرمایهگذاران نباید از ریزشهای مقطعی قیمت سهام بورس هراس داشته باشند، زیرا وقتی نگاه بلندمدت به بازار داشته باشیم، ریسک سرمایهگذاری در سهام بسیار کمتر است.
شاخصهای مشابه در بورسهای اروپا، ژاپن و کانادا نیز حداقل شاهد نیمی از این رشد بودهاند. در همینحال، ترس سالگذشته فعالان بورسی از اینکه عدمافت معنادار نرخ تورم مانع کاهش نرخ بهره توسط بانکهای مرکزی شود، تقریبا از بین رفتهاست. عدمتعدیل نرخ بهره منجر به بالا ماندن بازده اوراقبدهی و در نتیجه فشار بر قیمت سهام میشد. در واقع، درحالیکه سودآوری شرکتها افزایشیافته و خوشبینی بهعملکرد آنها بیشتر شدهاست، همزمان اکثر نهادهای پولی جهان اقدام به کاهش هزینههای استقراض کردهاند. نتیجه این شرایط آن است که اکنون شاخصها در بسیاری از بازارهای سهام در نزدیکی اوجهای تاریخی خود قرار دارند، بنابراین بسیاری از سرمایهگذاران رفتاری را از خود نشان میدهند که در چنین مواقعی معمول است و بهجای لذت بردن از سودی که کسب کردهاند، دل مشغول آن هستند که مبادا روزهای خوب رو به پایان باشد.
البته این نگرانی بیدلیل نیست. با درنظرگرفتن نسبتهای سودآوری، قیمت سهام در آمریکا بهندرت گرانتر از امروز بوده و چنین نسبتهایی پیش از این تنها در آستانه ریزشهای جدی بازار مشاهده شدهاست. نکته نگرانکننده دیگر این است که بیش از یکسوم ارزش بازار شرکتهای حاضر در شاخص S&P ۵۰۰ تنها به ۱۰شرکت بزرگ مربوط میشود. از طرفدیگر، به دلیل اشتهای سیریناپذیر دولتهای ثروتمند برای استقراض و بهخصوص چشمانداز بازگشت دونالد ترامپ به کاخسفید و افزایش کسریبودجه آمریکا، بازده اوراقبدهی بار دیگر با شتاب قابلتوجهی افزایشی شدهاست. در عینحال سطح تنشهای سیاسی نیز بالا رفته و قیمت طلا را که معمولا ریسک تلاطمها را پوشش میدهد، وارد یک رالی صعودی بلندمدت کردهاست. درست است که سقوط بورس مستلزم وجود یک «کاتالیزور» جدی است، با اینحال اکنون نیز مجموعه عواملی وجود دارند که روند حرکت مثبت بازارهای سهام را تهدید میکنند.
نکته امیدوارکننده
با اینوجود، حتی اگر در نهایت شاهد تبخیر بخشی از ارزش پرتفوی خود باشید، حداقل یک دلیل برای حفظ روحیه وجود دارد. طبیعتا کاهش ارزش داراییها، برای یک سرمایهگذار خوشایند نیست، اما نکته امیدوارکننده آن است که نتایج تحقیقات در حوزه مالی طی چند دههگذشته نشان میدهد که حداقل در بلندمدت، ریزشهای بورس کماهمیتتر از آن است که تصور میشود. علت این امر آن است که شباهت عملکرد سهام و اوراقبدهی بیشتر از آن است که اکثر سرمایهگذاران فکر میکنند: با کاهش قیمت (یا بهعبارت دقیقتر، ارزشگذاری) هر دو دارایی، «بازده انتظاری» آنها افزایش مییابد. درک این مطلب در مورد اوراقبدهی آسان است. برای مثال، در سال۲۰۲۲ نرخ بهره چند واحددرصد افزایش یافت و بازده اوراقبدهی را نیز با خود بالا برد.
برای تطبیق بازده اوراق موجود (که نرخ سودشان تقریبا به صفر رسیده بود)، با اوراق جدید، قیمت اوراق قدیمی افت کرد، زیرا سرمایهگذاران تنها در صورتی اوراق را میخرند که قیمتشان برای جبران کمبودن ارزش کوپنهای پرداخت سود، به اندازه کافی نسبت به ارزش اسمی آنها تنزیلشده باشد. به اینترتیب بود که اوراق خزانه آمریکا در آن سال بدترین عملکرد خود در بیش از یک قرن گذشته را تجربه کردند، با اینحال اگر سرمایهگذار اوراق قدیمی را بعد از سقوط قیمتها نمیفروخت، بازدهی که در نهایت نصیبش میشد، چندان تفاوتی نداشت، چراکه با نگهداشتن این اوراق تا زمان سررسید، سرمایهگذار علاوهبر بازپسگیری اصلسرمایه، همه کوپنهای سود مربوطه را نیز دریافت میکرد.
درک اینکه سهام، رفتاری مشابه دارد به آسانی ممکن نیست، زیرا پرداخت اصلسرمایه در زمان سررسید مطرح نیست تا با آن افت قیمت دارایی جبران شود، با اینحال بر اساس تحقیق جامعی که در سال۲۰۲۱ منتشر شد، مشخص شد که سهام نیز این افت را جبران میکند. نسبت قیمت به درآمد که زمانی تصور میشد میتواند سودآوری آتی را پیشبینی کند؛ در واقع این کار را نمیکند. آنچه که این نسبت میتواند پیشبینی کند، بازده انتظاری سهامدار است (مانند کاری که بازده اوراقبدهی انجام میدهد.) البته برخلاف بازده مشخص اوراقبدهی، میزان بازده انتظاری در مورد سهام قطعی نیست و ممکن است بازدهی که در نهایت محقق میشود از برآورد اولیه کمتر یا بیشتر باشد، اما خوشبختانه همانطور که در مورد اوراقبدهی صدق میکند، افزایش بازده انتظاری زیان سرمایهگذار از محل افت قیمت سهام را جبران میکند. با دانستن این واقعیت، حداقل یک گروه از سرمایهگذاران باید از ریزش بورس استقبال کنند. رشد نجومی شاخصهای ارزشگذاری سهام، بازدهی را که پساندازکنندگان جوان انتظار دارند با گذشت زمان کسب کنند، بهشدت تحلیل برده است.
تحلیلگران موسسه مالی گلدمنساکس تخمین میزنند که با توجه به عواملی چون نسبتهای کنونی ارزشگذاری سهام و نرخ بهره فعلی، بازده اسمی سالانه شاخص S&P ۵۰۰ طی یک دههآینده تنها ۳درصد باشد، درحالیکه میانگین تاریخی این بازده ۱۱درصد بودهاست. یک ریزش «دردناک» بورس، حداقل باعث بازتنظیم نسبتها میشود و شانس نسل جوان را برای داشتن دوران بازنشستگی راحتتر بالا میبرد.نتیجه دیگری که میتوان گرفت آن است که نگهداری سهام بورسی در بلندمدت از آنچه بهنظر میرسد، کمریسکتر است. سرمایهگذاران اغلب بازده سالانه سهام را مانند یکسری مستقل از «تاس انداختن» درنظر میگیرند که در آن یکسری نتیجه نامطلوب ارتباطی به نتایج تاسهای بعدی ندارد.
در چنین جهانی، ریزش بورس و بازار سهام حتما خبر خوبی محسوب نمیشود، اما واقعیت خوشایندتر از این سناریو است، زیرا سرمایهگذاری در سهام بیشتر شبیه «مغالطه قمارباز» است؛ بعد از یکسری پیاپی پشت سکه آمدن، شانس اینکه دفعه بعد روی سکه بیاید، بیشتر میشود. هرچند این واقعیت احتمالا نمیتواند دردی را که سرمایهگذار بهدنبال کاهش قیمت سهام و در نتیجه آبشدن پساندازش متحمل میشود، التیام دهد اما حداقل دلیل خوبی است که وقتی قیمتها به کف میرسند، اقدام به خرید سهام کرد.