پیامهای مسعود پزشکیان تا کنون، سه مخاطب مجزا را خطاب قرار دادهاند – همسایگان نزدیک ایران، غرب، و چین و روسیه – و پیشنهاد صلحی ارائه کرده، اما با اخطارهایی همراه بودهاند. پزشکیان پرچم سفید را به اهتزاز در نیاورده است. با توجه به اختیارات نهادی محدود او، دشوار به نظر میرسد که او اساسا پرچمی در دست داشته باشد که به اهتزاز در بیاورد.
تغییر مسیر یا کاهش فشار بینالمللی
به نوشته الکس وطنخواه، مدیر برنامه ایران در موسسه خاورمیانه، تفکر مرسوم این است که پزشکیان عملاً اختیاری در مورد جنجالبرانگیزترین پروندههای سیاست خارجی ایران، از جمله نگرش نسبت به آمریکا و همچنین برنامههای هستهای و موشکی و سیاست منطقهای ندارد.
بر اساس این تفکر، وظیفه پزشکیان نه تغییر مسیر سیاست ایران، بلکه کاهش فشار بینالمللی بر آن است. با وجود همه این اوصاف، ایرانِ سال 2024 واقعاً با چالشهای عظیم اجتماعی-اقتصادی مواجه است که حتی نهادهای فراتر از قوه مجریه هم نمیتوانند آنها را نادیده بگیرند. ممکن است ظهور ناگهانی پزشکیان به عنوان رئیس جمهور از همان ابتدا بهانهای برای تغییر مسیر ایران بوده باشد.
اگر چنین است، وعده رئیس جمهور جدید مبنی بر تمرکز بر کاهش تنش و همکاری منطقهای – و نه اولویت دادن به یک حرکت سریع برای توافق هستهای جدید با غرب – باید به یک دلیل اصلی تشویق شود: کاهش تنش با جهان عرب میتواند یک مسیر برای پایین آمدن تهران از نردبان تشدید تنش در منطقه فراهم کند. به هر حال، هیچ موضوع سیاسی دیگری به این اندازه برای آینده سیاسی جمهوری اسلامی و مسیر سیاست خارجی آن تعیین کننده نیست.
پزشکیان به عنوان یک نامزد، عملکرد سیاست خارجی ایران را به شدت مورد انتقاد قرار داد. او موقعیت ایران در جهان را به قرار گرفتن در «قفس» تشبیه کرد و رقیب اصلی تندرو خود، سعید جلیلی را مردی خواند که میخواهد دور کشور دیوار بکشد. پزشکیان به این ایده که «خود اتکایی» مساوی «خود انزوایی» است، انتقاد کرد. به گفته وی، «ایران باید با جهان وارد گفتوگو شود و سهم خود [از مزایای همکاریهای بینالمللی] را به دست آورد».
تمرکز هوشمندانه بر اعراب
پزشکیان در دو نامه خود به جهان، محتاطانه عمل کرد. شاید خیلی محتاطانه اما دوباره، به یاد داشته باشید که برنامه او، اگر واقعاً برنامهای مستقل داشته باشد، این است که به آرامی و تدریجی به سمت تغییر سیاست حرکت کند، بدون اینکه دیگر نهادهای قدرتمند احساس کنند که این کار از نقطه نظر آنها برای ساختار است.
پزشکیان در نامه اول خود از اروپایی ها خواسته است که «تصور برتری اخلاقی خودپسندانه را کنار بگذارند» و به دنبال همکاری با تهران باشند. اگر اروپا در این زمین بازی میکند، ظاهراً محدودیتی برای روابط وجود ندارد.
قابل پیش بینی بود که او در مورد آمریکایی ها بسیار محتاطتر بود. باز هم با توجه به حساسیت شدید در رابطه با روابط ایران و آمریکا، جای تعجب نیست. در حال حاضر، پیام پزشکیان به واشنگتن همان موضع رهبری است: «ایران در برابر فشارها کوتاه نیامده – و نخواهد آمد».
این محتاطانهترین کاری بود که پزشکیان میتوانست انجام دهد و به واشنگتن نشان میداد که اگر قرار است آمریکا و ایران دوباره به کاهش تنش شانس بدهند، توپ در زمین آنهاست. به راحتی میتوان این موضع را به عنوان یک ژست توخالی رد کرد، اما پیامی که از روند انتخابات اخیر ایران صادر شد غیرقابل انکار است: همه جناحهای درون نظام این روزها توافق دارند که تا زمانی که تحریمهای آمریکا علیه ایران پابرجاست، عادی شدن اقتصاد غیرممکن است.
پزشکیان همچنین گفت که ایالات متحده «هیچ راهبردی برای ایران» ندارد. البته به نظر میرسد ایران هم در این زمینه راهبردی ندارد. نزدیکترین چیزی که تهران به استراتژی در رابطه با ایالات متحده دارد، این شعار قدیمی است که ایالات متحده باید خاورمیانه را ترک کند. این نه تنها به نظر امکان ناپذیر مینماید، بلکه در ظاهر مستقیماً سیاست روشنی را که تهران در چند سال اخیر با موفقیت دنبال کرده را تضعیف میکند، یعنی تعامل سازنده با کشورهای عربی حامی آمریکا در خلیج فارس.
پزشکیان در نامه دوم خود با اعراب صحبت کرد و پیامش صریح بود – اینکه ایران به دنبال ادامه رقابت در منطقه با بازی حاصل جمع صفر نیست. اگر اعراب خلیج فارس خوب عمل کنند، به قول او، نتیجه این، یک سود خالص مثبت برای ایران و کل خاورمیانه است. پزشکیان درباره «وحدت منطقه» صحبت کرد، اما مراقب بود که روابط نزدیک دولتهای عربی و واشنگتن را زیر سؤال نبرد.
پزشکیان از ایرانیان و اعراب خلیج فارس گفت که هر دو «مخالف تقسیم جهان و دو قطبی شدن آن بر اساس منافع قدرتهای بزرگ هستند». یک تعبیر خوش بینانه این است که ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس باید از تبدیل شدن به مهره در رقابت آمریکا و چین اجتناب کنند. کشورهای خلیج با چنین پیامی مشکلی نخواهند داشت، زیرا این رویکرد فعلی آنهاست.
در نهایت، در پیام به اعراب، آنچه پزشکیان نگفته نیز گویا است. به گفته وی، «مردم فلسطین باید… از اشغال رها شوند و حقوق طبیعی و بدیهی خود را به دست آورند». او از زرادخانه هستهای اسرائیل انتقاد کرد، اما این چالش را نیاز به «خاورمیانه عاری از سلاحهای هستهای» توصیف کرد و نه فقط خلع سلاح اسرائیل. مخالفت با این پیامها برای کشورهای عربی خلیج فارس سخت خواهد بود. تشکیل کشور فلسطین، به عنوان بخشی از راه حل دو کشوری که در ابتکار صلح عربی در سال 2002 مطرح شد، و خاورمیانه عاری از سلاح های هستهای، هر دو خواستههای طولانی مدت خلیج فارس هستند.
برای کشورهای خلیج فارس، چند مسئله وجود دارد که آنها با دقت تماشا خواهند کرد. اول اینکه آیا پزشکیان واقعاً از سوی نهادهایی که در نهایت تصمیمگیرنده اقدامات منطقهای تهران هستند، مأموریتی برای تغییر مسیر دارد یا خیر. کشورهای حاشیه خلیج فارس عمدتاً به همین دلیل روحانی و وزیر امور خارجه او، جواد ظریف را جدی نگرفتند. زمانی که رهبران خلیج فارس با تهران گفتگو کردند، افرادی از «دولت پنهان» را ترجیح دادند، مانند علی شمخانی، دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی که توافقنامه عادیسازی 2023 را با عربستان سعودی در پکن امضا کرد.
همچنین، کشورهای حاشیه خلیج فارس میخواهند ببینند که آیا تهران می تواند موضع خود در قبال اسرائیل را تعدیل کند یا خیر. هیچکس باور نمیکند که جمهوری اسلامی از الگوی محور مقاومت و نفی رسمی اسرائیل دست بکشند. اما آیا تهران مایل است که رد ایدئولوژیک اسرائیل را حفظ کند و در عین حال سیاست منطقهای خود را تعدیل کند؟
اگر چنین باشد، این امر به کاهش ترس اعراب خلیج فارس در مورد پتانسیل یک درگیری منطقهای گستردهتر کمک میکند، جنگی که خطر فروپاشی برنامههای توسعه اقتصادی بلندپروازانه پسا نفتی آنها را به دنبال دارد. به هر حال، سرنوشت فلسطینیها بیش از آنکه یک مسئله وجودی برای آنها باشد، یک موضوع عربی است. امروز، اکثر 22 دولت عربی معتقد نیستند که میتوان اسرائیل را از طریق نظامی شکست داد و مسیر دیپلماتیک تنها راه پیش رو است.
پزشکیان میتواند نتیجه ارائه دهد؟
پزشکیان در مبارزات انتخاباتی خود درباره چالشهای منطقهای ایران صریح بود. از آنجایی که ایران دو دهه گذشته را صرف هزینه دادن برای برنامه هستهای خود به هر قیمتی کرده است، کشورهای عربی، ترکیه و دیگر همسایگان ایران تقریباً در تمام معیارهای اقتصادی از آن پیشی گرفتهاند. همانطور که رئیس جمهور منتخب بیان کرد، «قرار بود تحریمها را دور بزنیم اما کریدورهای اقتصادی ما را دور میزنند.» او اصرار دارد که سیاست خارجی باید به بهبود استانداردهای زندگی کمک کند و مردم عادی ایران را تحت فشار قرار ندهد. اگر او بتواند به این تعهد عمل کند، در مقایسه با کسانی که از سال 1979 پیش از او آمدهاند، یک رئیس جمهور تحول ساز خواهد بود.
اما ابتدا باید ثابت کند که میتواند نتیجه ارائه دهد، و بهطور واقعبینانه تنها زمانی میتواند این کار را انجام دهد که بتواند سایر بخشها نظام را متقاعد کند که با هم کنار بیایند. او گفته است که اولین اولویت سیاست خارجیاش گفتگو با اعراب است. این رویکردی است که با سیاست نظام همسوتر است تا تمرکز منحصر به فرد بر دستیابی به توافق هستهای جدید با آمریکاییها و همه پیچیدگیهایی که به آن مرتبط است.
در مقابل، گفتوگوی سازنده با اعراب خلیجفارس ممکن است به تهران فرصتی بدهد تا تقاضای خود برای خودمختاری فلسطین را به عنوان بخشی از چارچوب منطقهای ایران و کشورهای عربی برای حمایت از همان مفهوم راهحل دو دولتی مطرح کند. این خود یک هدف دور از ذهن خواهد بود. اما چنین رویکردی میتواند به ایران فضایی بدهد تا روی سیاستهایی تمرکز کند که میتواند درد ناتوانکننده ناشی از تحریمها را از بین ببرد یا کاهش دهد.
به هر حال، بر کسی پوشیده نیست که دستور کار منطقهای تهران، از جمله حمایت آن از گروههای مخالف اسرائیل مانند حزبالله، حماس و حوثیها، چه بسا حتی بیشتر از موضوع هستهای عامل تحریمهای اعمال شده توسط واشنگتن و غرب است. به طور خلاصه، گفتوگوی معنیدار با کشورهای عربی میتواند به ایران راهی برای خروج از معضل اسرائیل بدهد، که به نوبه خود ممکن است نگرش واشنگتن را در مورد بهترین روش تعامل با چالش ایران تغییر دهد.