انتخاب سردبیرآخرین عناوین

واقعیت تلخ انتخابات/ توهم یا عدم آگاهی؟!

انتخابات ریاست جمهوری از ابتدا حواشی زیادی داشت و در اولین گام شاهد ثبت نام 80 کاندید هستیم، که نشان دهنده ضعف عمیق در ساختار سیاسی ایران است.

 ۸۰ نفر در چند روز گذشته رسماً برای انتخابات ریاست جمهوری اعلام کاندیداتوری کرده‌اند که آماده‌اند کشور را در ۴سال آتی اداره کنند؛ ۸۰کاندیدایی البته احتمالا دست‌کم ۸۰‌درصدشان می‌دانند موفق به عبور از سد نظارت شورای نگهبان نخواهند شد و به این اعتبار، حتی خودشان هم باورشان نمی‌شود که این رویای بزرگ در دسترس‌شان باشد.

هرچند در میان افراد کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری که احتمال عبور از سد شورای نگهبان را دارند؛ درصد قابل‌توجهی می‌دانند قادر به بسیج بیش از نیمی از آرای مشارکت‌کنندگان نیستند. همچنین درصد بزرگ‌تری هم هستند که حتی اگر در شرایطی خاص به مقصود نهایی برسند و کرسی ریاست‌جمهوری را تصاحب کنند، خود به‌خوبی می‌دانند که از پس اداره مملکت برنخواهند آمد. به‌ویژه آنکه کشور در حال حاضر در شرایطی بسیار خطیر و نامساعد گرفتار است و اداره‌اش، جدا از آنکه مدیری کاردان می‌طلبد، نیازمند کسی است که به فن و هنر اداره اوضاع در شرایط بحرانی نیز مجهز باشد.

بماند که آنچه تا اینجا درخصوص آگاهی این کاندیداها نسبت‌به قدرت و توان‌شان در اداره مملکت و دشواری‌های مملکت‌داری گفتیم، روایتی است به غایت خوش‌بینانه؛ چه آنکه این واقعیت نیز انکارناپذیر است که در میان این «۸۰مدعی اداره دولت چهاردهم»، هستند کسانی که باوجود ناتوانی و ناکارآمدی در انجام این ماموریت خطیر، خود به این مهم آگاه نیستند و صرفاً در این توهم گرفتارند که از پس این مسوولیت برمی‌آیند!

چنانکه همزمان هستند گروه دیگری که فارغ از توهمی که نسبت‌به میزان توانمندی‌های نداشته‌شان دارند، حتی نسبت‌به دشواری‌ها و مصائبی که در مسیر صعب پیش‌روی‌شان خواهد بود، بی‌خبرند و احیانا فکر می‌کنند ریاست‌جمهوری، یعنی اینکه هرازگاه به این شهرستان و آن شهر سرکشی کنی و چند کلامی در جمع اقشار و آحاد ملت، من‌باب فتوحات دولتت نطق کنی!‌

با این همه اما واقعیت تلخی که می‌توان گفت، فارغ از اینکه این ۸۰چهره سیاسی که هستند و چه در سر دارند، در ارتباط با کلیت نظام انتخاباتی کشور صادق است، نبود تحزب در فرهنگ سیاسی کشور و متعاقباً بی‌توجهی به جایگاه احزاب در برگزاری انتخابات است. معضلی که نه‌تنها در جریان نام‌نویسی گسترده کاندیداهای انتخابات ریاست‌جمهوری بار دیگر مقابل چشمان‌مان قرار گرفت، بلکه در عین حال، در بسیاری از دیگر حوزه‌های مملکت‌داری نیز به چشم می‌آید  حقیقت آن است که تا فکری به حال آن نشود، در بر همین پاشنه خواهد چرخید.

هرچند هرگاه درباره حل این معضل صحبت می‌کنیم، باید به این مهم توجه داشته باشیم که این معضل نیز همچون هر گرفتاری و مصیبتی، تنها وقتی امکان رفع و رجوع خواهد داشت که به رسمیت شناخته شود. حال آنکه هنوز که هنوز است، کاندیداهای انتخابات ریاست‌جمهوری و دیگر انتخاباتی که هرازگاه در کشور برگزار می‌شوند، بعضا به اینکه عضو هیچ حزب و دسته و تشکیلاتی نیستند، افتخار می‌کنند.

اصولگرا، اصلاح طلب، اعتدال گرا یا مستقل؟

پس از آنچه تا اینجای کار درخصوص حضور این ۸۰کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری هشتم تیرماه گفتیم، بد نیست با نگاهی اندک جزئی‌نگرتر، به بررسی وضعیت آنان بپردازیم. ۸۰چهره سیاسی که کمابیش ۵۰‌نفرشان را می‌توان اجمالا وابسته به جریان اصولگرایی دسته‌بندی کرد و کمتر از ۱۰نفرشان را نیز می‌توان به نحوی در رده اصلاح‌طلبان قرار داد.

البته در میان حداکثر ۱۰چهره اصلاح‌طلب، اکثرا از جمله اصلاح‌طلبان غیرتشکیلاتی هستند و به این اعتبار، کمتر از نیمی از آنان، عضو «جبهه اصلاحات ایران» و در نتیجه اصلاح‌طلب تشکیلاتی به‌حساب می‌آیند. شرایطی که باز به‌نحوی نشان از آن دارد که در این مملکت و فرهنگ سیاسی حاکم بر آن، گرایش به کنشگری سیاسی- مدنی و سیاست‌‌ورزی از مسیر تحزب و کار تشکیلاتی، تا چه میزان مهجور و حتی مذموم است.

اوضاع اما وقتی جالب‌تر می‌شود که به این مهم توجه کنیم که از این حدود۲۰کاندیدایی که در این دودسته اصلاح‌طلبان و اصولگرایان قرار نمی‌گیرند، بخش بزرگ‌تر آن چهره‌هایی هستند که باید از آنان به‌عنوان کاندیدای «مستقل» یاد کرد. اصطلاحی که طبیعتاً ناظر بر فعالیت سیاسی بیرون از چتر احزاب و تشکل‌های سیاسی است.

اوضاع از این حیث چنان نامساعد است که حتی اگر به اظهارات خود این افراد رجوع کنیم و صرفا آن دسته از کاندیداها را «مستقل» بنامیم که خودشان، صراحتا از این تعبیر برای معرفی گرایش سیاسی‌شان استفاده کرده‌اند، به این نتیجه می‌رسیم که چیزی درحدود سه‌چهارم ۲۰کاندیدای باقیمانده، از جمله کاندیداهای «مستقل» انتخابات ریاست‌جمهوری چهاردهم هستند و حدود یک‌چهارم نیز آنانی هستند که تحت لوای «اعتدالی» وارد گود شده‌اند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا