آیا بانکداری اسلامی برای رشد مناسب است؟
اکوبورس: رشد سریع بانکداری اسلامی اخیراً در ادبیات اقتصادی مورد توجه بسیاری قرار گرفته است. در حالی که ادبیات بالغ اقتصادی نشان داده است که توسعه مالی عموماً به رشد اقتصادی کمک می کند، این سؤال که آیا این امر در مورد پیشرفت بانکداری اسلامی نیز صدق می کند یا خیر، تاکنون پاسخی داده نشده است.
به گزارش اکوبورس، چکیده رشد سریع بانکداری اسلامی اخیراً در ادبیات اقتصادی مورد توجه بسیاری قرار گرفته است. در حالی که ادبیات بالغ اقتصادی نشان داده است که توسعه مالی عموماً به رشد اقتصادی کمک می کند، این سؤال که آیا این امر در مورد پیشرفت بانکداری اسلامی نیز صدق می کند یا خیر، تاکنون پاسخی داده نشده است. ما با استفاده از نمونه ای از 52 کشورT با داده های مربوط به دوره 1990 تا 2010 ، به تجزیه و تحلیل رابطه بین توسعه بانکداری اسلامی و رشد اقتصادی می پردازیم. نتایج نشان می دهد که با وجود اندازه نسبتا کوچک آن در مقایسه با اقتصاد و اندازه مالی، سیستم بانکداری اسلامی به طور مثبت حتی پس از کنترل عوامل مختلف رشد، با رشد اقتصادی همراه است. کانال های اصلی انتقال شامل؛ انباشت سرمایه و بهبود شمول مالی ، به ویژه دسترسی بهتر به سپرده ها است. نکات کلیدی ما بررسی می کنیم که آیا توسعه بانکداری اسلامی برای رشد اقتصادی مفید است یا خیر. < >برآورد اثر ثابت و سیستم-GMM در 52 کشور از 1990 تا 2010 اعمال شده است.کشورها رشد اقتصادی سریعتر را هنگام توسعه بانکداری اسلامی تجربه می کنند.کشورها برای ترغیب به توسعه بانکداری اسلامی باید قوانین و مقررات را مدرن کنند..برای کشورهای غیراسلامی ، تصویب مقررات مالی بانکداری اسلامی می تواند رشد مجدد را تقویت کند. 1.مقدمه در کشورهای اسلامی ، بسیاری از آنها فقیر و همچنین توسعه یافته نیستند، بخش بزرگی از جمعیت مسلمان به خدمات بانکی کافی دسترسی ندارند- غالباً به این دلیل که مسلمانان مومن تمایلی ندارند پس انداز خود را در یک سیستم مالی سنتی که خلاف اصول مذهبی آنها است، قرار دهند. بانک های اسلامی به دنبال ارائه خدمات مالی به روشی هستند که با آموزه های اسلامی سازگار باشد اگر بانکهای اسلامی بتوانند از آن مشتری بالقوه مسلمان استفاده کنند، می تواند توسعه اقتصادی در این کشورها را تسریع کند. پنج دهه پیش، بانکداری اسلامی در دهه 1960 در مصر در مقیاس متوسط پدید آمد و شکافی را در سیستم بانکی متناسب با نیازهای متدینین پدید آورد. گسترش بانکداری اسلامی در سراسر جهان از زمان تولد آن، به ویژه در دو دهه گذشته شایع بوده است. همانطور که توسط Imam و Kpodar (2013) نشان داده شده است، چنین گسترش هایی صورت گرفته است به ویژه، مخصوصاً – البته نه انحصاری- در کشورهایی که جمعیت مسلمانان بیشتری دارند. این صنعت در سال 2012 به بیش از 1.6 تریلیون دلار دارایی رسیده است و انتظار می رود تا پایان این دهه به 6.1 تریلیون دلار برسد (Gewal ، 2013). این گسترش به اشکال مختلف در حال انجام است. نه تنها بانک های محلی در کشورهای اسلامی اصول بانکداری اسلامی را تصویب کرده اند بلکه بانک های بزرگ چند ملیتی نیز شبکه های اسلامی ایجاد کرده اند. امور مالی اسلامی فراتر از بانکهای تجاری گسترش یافته و اکنون شامل بانکهای سرمایه گذاری، شرکتهای بیمه و سرمایه گذاری (به عنوان مثال، مدیریت دارایی) و شرکتهای مالی (به عنوان مثال لیزینگ) می باشد. توسعه محصولات جدید مانند صکوک (اوراق قرضه اسلامی) نیز دامنه محصولات موجود را گسترش داده است. خصوصیات عملکرد تجاری بین بانکداری اسلامی و بانکداری متعارف چیست؟ آنها مانند بانکهای متعارف، مؤسساتی با حداکثر سود هستند و به عنوان واسطه بین صاحبان پساندازها و سرمایه گذاران عمل می کنند و خدمات متولی و سایر خدمات موجود در سیستم های بانکی سنتی را ارائه می دهند. محدودیتهای پیش روی بانکهای اسلامی متفاوت است (نگاه کنید به Imam and Kpodar ، 2013). آنها نسخه های موجود در قانون شریعت است که شامل مجموعه ای از وظایف می باشد که در مورد معاملات تجاری براساس حدیث-روایات معتبر نیز اعمال می شود. این اصول بر ارزشهای معنوی و اخلاقی در کلیه معاملات تأکید دارد و مقرر می دارد که کلیه معاملات بانکی براساس یک معامله اقتصادی واقعی انجام می شود. بطور مشخص، چهار تفاوت عمده وجود دارد: اولا؛ تمام اشکال ربا (بهره پرداخت شده به وام) به این دلیل که نرخ بهره نوعی استثمار، متناقض با مفهوم انصاف است. در عمل این بدان معناست که در یک قرارداد وام، تعیین مبلغی بهره بعنوان بازده مثبت برای وام، مجاز نمی باشد. دوما؛ بانکداری اسلامی قمار (بازی از شانس) و غرر (شانس) ممنوع کرده است. بانکداری اسلامی سفته بازی را ممنوع می کند، به معنای افزایش ثروت شخص به طور اتفاقی و نه تلاش تولیدی و قراردادهایی که به نظر می رسد “غرر” یا قراردادهای مشکوک یا نامشخص است، تعریف شده است. مثلا؛ انجام یک کار تجاری بدون داشتن اطلاعات کافی و یا ریسک بیش از حد. هدف این است که اطمینان حاصل شود که مسئولیت های هر یک از طرفین در معامله به طور واضح مشخص و توافق شده است، از این طریق امکان سوء تفاهم و درگیری بین طرفین قرارداد به حداقل می رسد. به طور خاص، این بدان معنی است که محصولات مشتق- منبع اصلی بحران – مجاز نیستند. سوما؛ بانکداری اسلامی مشمول آیین نامه اخلاقیست که تأمین مالی فعالیت های حرام (غیرقانونی) ، فعالیت هایی که به نظر می رسد تأثیر منفی بر جامعه دارد (به عنوان مثال قمار) یا طبق قانون ،اسلامی نیستند، ممنوع است. سرانجام، بانکهای اسلامی مجبورند بخشی از سود خود را در قالب “زکات” به جامعه توزیع کنند. از آنجا که عدالت و برابری در فرصت برای عملکرد یک جامعه بسیار مهم است مکانیسم درآمد توزیع مجدد وجود دارد تا حداقل زندگی برای فقرا فراهم شود. توسعه بانکداری اسلامی مهم است، زیرا شواهدی وجود دارد – حداقل برای کشورهای در حال توسعه – که توسعه بخش مالی برای رشد مناسب است (به عنوان مثال به مقاله اصلی لووین و همکاران، 2000؛ همچنین به لوین، 1997 مراجعه کنید). اگرچه برخی از مطالعات اخیر – خصوصاً از زمان بحران مالی جهانی- بر استحکام روابط مثبت بین توسعه مالی و رشد فراتر از سطح معینی از توسعه بخش مالی شک می کنند (به عنوان مثال به Andersen and Tarp، 2003؛ Arcand et al.، 2015؛ Panizza، 2014 مراجعه کنید). این نتایج برای اقتصادهای در حال توسعه مبهم است که این مطالعات هنوز رابطه مثبتی دارند. دلیل این امر آنست که یک بخش در حال رشد اقتصادی کمک می کند تا تخصیص سرمایه را به جایی که، انتظار می رود بازده بهتری دهد، تسهیل کند. توسعه اقتصادی، رشد اقتصادی را از طریق تأثیر آن در تصمیمات مربوط به تخصیص منابع که رشد بهره وری را تقویت می کند و نه فقط در مورد چگونگی تأثیر آن بر تعمیق سرمایه است را نیز توضیح می دهد. Rioja and Valev (2004) دریافتند که امور مالی، رشد سریع در کشورهای ثروتمند را در درجه اول با سرعت بخشیدن به رشد بهره وری افزایش می دهد، در حالی که امور مالی با تسریع در انباشت سرمایه، رشد را در کشورهای فقیر تر تشویق می کند (رجوع کنید به Gheeraert and Weill، 2016). علاوه بر این، در میان اقتصاددانان اتفاق نظر وجود دارد که برای رشد اقتصادی فرقی نمی کند که سیستم مالی مبتنی بر بانک باشد (مثلاً در اکثر کشورها در مورد بانکداری اسلامی است) یا مبتنی بر بازار(آلن و گیل ، 2000 ؛ لوین ، 2002). ترتیبات نهادی خاص که خدمات مالی به اقتصاد ارائه می دهند چندان مهم نیستند. آنچه اهمیت دارد سطح توسعه مالی کلی است. با این حال، آیا این یافته های مربوط به تعمیق بخش مالی که بر رشد مؤثر است نیز در مورد سیستمهایی که بانکداری اسلامی نقش مهمی ایفا می کند، کاربرد دارد؟ به عبارت دیگر آیا توسعه بانکداری اسلامی برای رشد اقتصادی مفید است؟ این یک سوال مهم برای پاسخ دادن است، زیرا بانکداری اسلامی دارای ویژگی های منحصر به فردی است که با بانکداری متعارف متفاوت است. آنها به نظر می رسد بهتر با ویژگیهای حاکم در کشورهای فقیر خاورمیانه، کشورهای جنوب صحرای آفریقا و آسیا مطابقت دارند. علاوه بر این، با استثنائات اندک، کشورهایی که جمعیت بزرگ اسلامی دارند، اغلب کشورهای کم درآمد هستند (شکل 1 به آدرس: https://www.sciencedirect.com/science/article/abs/pii/S0264999316302292). که، یکی از دلایل یک سیستم مالی توسعه نیافته است (نگاه کنید به نولان ، 2005). در این مقاله سعی نشده به این سؤال پاسخ داده شود که آیا توسعه بانکداری اسلامی بیشتر از بانکهای متعارف در توسعه بخش مالی نقش دارد یا خیر. اما این سوال است که آیا بانکداری اسلامی برای رشد خوب است. رشد در کشورهای اسلامی، گرچه تماشایی نیست، اما در مقایسه با سایر کشورها که دارای سطح توسعه مشابهی هستند، ناامید کننده نبوده است. تصور گسترده این است که کشورهای اسلامی از دهه 1950 تاکنون از نظر اقتصادی عملکرد ضعیفی داشته اند اما این قابل بررسی نیست. بعد از رشد شدید اولیه به دنبال استقلال-در همگام سازی با سایر کشورهای کم درآمد LIC) نرخ رشد در دهه 1980 و 1990) کاهش چشمگیری داشت. در حالی که این درست است که کشورهای اسلامی و دیگر مناطقش با جمعیت زیادی از مسلمانان با کمبودها و سطح متوسطی از توسعه اجتماعی به استثنای کشورهای تولیدکننده نفت خلیج فارس، تفاوت چندانی با سایر بازارهای نوظهور دارند (شکل 2 به آدرس: https://www.sciencedirect.com/science/article/abs/pii/S0264999316302292).Nolan (2005) تأکید می کند که به محض تعدیل سطح تحصیلات، موسسات ضعیف، قیمت کالاها و غیره، شواهدی وجود دارد که نشان می دهد اسلام به خودی خود از این کشورها عقب نمی ماند (همچنین به Pritchett ، 2001 مراجعه کنید). به همین ترتیب ، کشورهای اسلامی در حال حاضر از نظر اعتبار بخش خصوصی به تولید ناخالص داخلی متمایز نیستند (شکل 3 به آدرس: https://www.sciencedirect.com/science/article/abs/pii/S0264999316302292) .با این حال، هرچه بانکداری اسلامی با توجه به جمعیت گسترده ای که دارد قابل قبول تر شود، می تواند سریعتر گسترش یابد، زیرا لزوماً جایگزینی برای بانکداری متعارف نخواهد بود. در حال حاضر، بسیاری از مسلمانان از خدمات بانکی متعارف استفاده می کنند، بخش بزرگی از جمعیت – افراد پرهیزگار که می خواهند به اصول اسلام پایبند باشند- به طور قابل توجهی کمتر از غیرمسلمان ها، قادرند یک حساب رسمی داشته باشند یا در یک موسسه رسمی مالی پس انداز کنند. (دمیرگوک-کانت و همکاران ، 2014). به طور مشابه، الگوبرداری از نحوه وجود یک سیستم بانکی اسلامی در یک اقتصاد مملو از تعداد معینی از افراد مذهبی، می تواند رشد بالاتری را ایجاد کند و به طور اساسی رفاه را بهبود بخشد. بنابراین، انتشار سریع بانکداری اسلامی فرصتی برای کشورهای اسلامی محسوب می شود، زیرا بخش عمده ای از شواهد تجربی حاکی از پیوند محکم بین توسعه بخش مالی و رشد است (برای خلاصه نگاه کنید به لوین ، 2005). با این حال ، ادبیات تجربی فقط به بانکداری متعارف نگاه کرده است، نه بانکداری اسلامی. یک استثناء قابل توجه Gheeraert and Weill (2016) ، که پیدا است بانکداری اسلامی باعث افزایش کارآیی اقتصاد کلان می شود، اگرچه تأثیر آن فراتر از سطح معینی از توسعه بانکداری اسلامی است. این مقاله با هدف بررسی شکاف موجود در ادبیات و با در نظر گرفتن اینکه آیا بانکداری اسلامی در افزایش رشد اقتصادی نیز موثر است، در بحث و گفتگو کمک می کند. ما با استفاده از نمونه ای از 52 کشور با داده های مربوط به دوره 1990 تا 2010 ، تأثیر بانکداری اسلامی بر رشد را مورد بررسی قرار داده و درباره پیامدهای سیاست بحث خواهیم کرد. در بررسی کانال های انتقال، نتایج نشان می دهد که بانکداری اسلامی به طور عمده از طریق انباشت سرمایه و بهبود شمول مالی، به ویژه با تسهیل دسترسی به سپرده ها، رشد می کند. ساختار مقاله به شرح زیر است؛ بخش 2 ادبیات را با تمرکز بر اینکه بانکداری اسلامی چگونه می تواند به تعمیق مالی و در نهایت رشد کمک کند، بررسی می کند. بخش 3 نمونه و مدل اقتصاد سنجی و برآوردگرها و همچنین نتایج را ارائه می دهد. بخش 4 با پیامدهای سیاست، نتیجه گیری می کند. 2. بررسی ادبیات اگر چه رابطه رشد و توسعه مالی همچنان در ادبیات به شدت مورد بحث و بررسی قرار می گیرد، اما محور اصلی این است که توسعه مالی، تأثیر مساعدی بر رشد اقتصادی دارد. واسطه های مالی پنج کارکرد اساسی را انجام می دهند که به رشد کمک می کند. آنها: < >تسهیل تجارت، مصون سازی، تنوع، و تقسیم ریسکتخصیص منابع.نظارت بر مدیران و کنترل شرکت ها.تجهیز پس انداز؛ وتبادل کالا و خدمات را تسهیل می کند (نگاه کنید به لووین ، 1997).در انجام وظایف خود، واسطه های مالی، عوامل اطلاعات و هزینه های معاملات را کاهش داده و تخصیص منابع را بهبود می بخشند، بنابراین بر نرخ پس انداز، تصمیمات سرمایه گذاری، نوآوری فنی و در نهایت، نرخ رشد بلند مدت، تأثیر می گذارد. به نوبه خود، فعالیت اقتصادی نیز می تواند بر توسعه اقتصادی تأثیر بگذارد. شایان ذکر است که کل این ادبیات فقط مربوط به بانکداری متعارف است. یک سوال جالب اینکه آیا این یافته ها در مورد بانکداری اسلامی نیز صدق می کند؟ ادبیات با گذشت زمان تکامل یافته و دوره های متفاوتی از خوش بینی و شک و تردید را در مورد فواید مالی برای رشد به تصویر می کشد. این شروع زود هنگام با کار شومپیتر (1912) که نقش اساسی بانکها در تأمین اعتبار مشاغل نوآورانه و افزایش بهره وری را برجسته کرده است. رابینسون (1952) این دیدگاه را به چالش کشید و اظهار داشت که توسعه اقتصادی به سادگی رشد اقتصادی را دنبال می کند. اگرچه Gurley و Shaw (1960) نظر شومپیتر در مورد اهمیت مالی برای رشد را به اشتراک گذاشتند، آنها بر نقش نوآوری مالی برای توسعه اقتصادی تأکید داشتند، زیرا این امر باعث می شود تا مدیریت ریسک بهتر و کاهش هزینه های واسطه گری بهبود یابد. با این حال، کار “مک کینون (1973) و شاو (1973) ” و تجارب کشور مختلط از موج سیاست های آزادسازی مالی در دهه 1970 و 1980، عدم قطعیت در مورد مزایای بالقوه امورمالی برای رشد بود. این تنها مطالعات کینگ و لوین است که انگیزه جدیدی را به ادبیات رشد مالی ارائه داده است. نویسندگان کانال هایی را که از طریق آنها توسعه اقتصادی رشد اقتصادی را تحریک می کند، کاملاً مستند ساختند و برای حمایت از فرضیه آنها تحقیقات قانع کننده نظری و تجربی انجام داد. مطالعات بعدی یافته های آنها را تأیید کرد (به عنوان مثال، راجان و زینگالز، 1998؛ لوین و همکاران ، 2000). به دنبال تئوری نامربوط ساختار مودیلیانی و میلر (1958) ، احتمالاً بانکداری اسلامی و بانکداری متعارف در صورت تأمین مالی همین پروژه ها، تأثیرات متفاوتی بر روی روند رشد نخواهند داشت. اگرچه مزایا یا خطرات پروژه برای بانکهای متعارف متفاوت از بانکهای اسلامی توزیع می شود اما بازده کلی این پروژه یکسان است. در حالی که بانک های اسلامی عملکردهای مشابه با بانک های معمولی را انجام می دهند، اما ویژگی های متمایزی دارند. در حالی که برخی معتقدند بانکداری اسلامی در عمل از بانکداری معمولی قابل تشخیص نیست (به عنوان مثال ، Khan، 2010) ، اکثر محققان فکر می کنند که حتی در عمل تفاوت های واقعی وجود دارد (رجوع کنید بهIqbal و Mirakhor، 2013). در حقیقت، بانکداری اسلامی نه تنها در کشورهای اسلامی بلکه به طور کلی در کشورهای در حال توسعه دارای مزایای بسیاری است که می تواند در شرایط خاص سازگاری بهتری با محیط محلی داشته باشد و می تواند در مقایسه با بانکداری متعارف رشد را تحریک کند. اگرچه بانکداری اسلامی می تواند دارای ویژگی هایی باشد که می تواند رشد را تحریک کند، اما لزوماً هنوز در سطح کلان منعکس نشده است. دلیل این امر این است که این صنعت تازه متولد شده و هنوز کاملاً توسعه نیافته است. از این رو، ما فقط در حال بررسی این موضوع هستیم که آیا توسعه بانکداری اسلامی تأثیر مثبتی بر رشد دارد یا خیر. این ویژگی متمایز بانکداری اسلامی چیست؟ 2.1 ترغیب به وام می کند (به افراد فاقد دارایی) بانکهای متعارف در عمل وام خود را بر اساس نوعی ضمانت / وثیقه، انجام می دهند. ویژگی تقسیم ریسک بانکداری اسلامی به این معنی است که وام گیرنده و بانک ریسک هرگونه سرمایه گذاری را با شرایط توافق شده به اشتراک می گذارند و هرگونه سود یا ضرر را بین آنها تقسیم می کنند، بدون اینکه به ضمانت ها متوسل شوند. تقسیم ریسک باعث می شود که شرکت های ارائه دهنده سرمایه مالی و کارآفرینان در ازای سهم سود، ریسک های تجاری را به اشتراک بگذارند و نشان می دهد که بدهی های وام گیرنده برخلاف بانک های معمولی، مشروط به دولت هستند. این در اصل باید سرمایه گذاری بیشتر و در نتیجه رشد را ترغیب کند. بن ناسور و همکاران. (2015) واقعاً دریافتند که دسترسی فیزیکی به خدمات مالی در کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی به سرعت در حال رشد است، هرچند استفاده از این خدمات به سرعت افزایش نیافته است. 2.2 پس انداز را بالا می برد (انباشت سرمایه) در کشورهای اسلامی، بخش های زیادی از جمعیت مسلمان به خدمات بانکی کافی دسترسی ندارند- غالباً به این دلیل که مسلمانان مومن مایل نیستند پس انداز خود را در یک سیستم مالی سنتی که خلاف اصول مذهبی آنها است، قرار دهند. شواهد (نگاه کنید به Demirguc-Kunt and Levine، 2009؛ Guillaumont Jeanneney and Kpodar، 2011). همچنین نشان می دهد که عملکرد بهتر سیستم های اقتصادی تأثیر نامتناسبی بر نسبت فقیر دارد. از این رو، بانکداری اسلامی می تواند پس انداز افراد مومن را که از استفاده از بانک های متعارف خودداری می کنند افزایش دهد. Demirguc-Kunt et al (2014)، تفاوت بین مسلمانان و غیرمسلمانان را در همان کشور بررسی می کند و می یابد که در 64 کشور تحت پوشش آنها، 24٪ از مسلمان که حساب بانکی دارند، در مقابل 44٪ از غیرمسلمانان دارای این حساب هستند. ورود مسلمانان به بخش رسمی با ارائه محصولات مناسب به آنها، دسترسی به امور مالی را افزایش می دهد و پس انداز آن به طور متناسب افزایش می یابد. 2.3 افزایش ثبات مالی در دهه های اخیر شاهد بسیاری از چرخه های رونق در سراسر جهان بوده ایم که چندین عامل اساسی در معرض آن قرار گرفته است این امر آسیب پذیری بانکداری متعارف، یعنی افزایش نفوذ، تأمین مالی عمده فروشی و استفاده از ابزارهای پیچیده را برجسته می کند. در امور مالی اسلامی، مانند بانکها، عدم تطابق ترازنامه وجود ندارد با توجه به اینکه سپرده های کوتاه مدت، تجارت کوتاه مدت را تأمین می کنند، برای سرمایه گذاری های بلند مدت، از سپرده های بلند مدت استفاده می شود (Mirakhor 2010 ). همچنین شواهد ثابتی در مورد افزایش سرمایه بانکهای اسلامی وجود دارد و این سبد سرمایه همراه با ذخایر نقدینگی بالاتر، عملکرد نسبتاً بهتر بانکهای اسلامی را در بحران اخیر توضیح می دهد. مشتقات و سایر محصولات غیر شفاف نیز مردود اعلام شد. یکی دیگر از خصوصیات بانکهای اسلامی ایجاد ذخایر تساوی سود، شبیه به یک سپر ضد چرخه سرمایه است. این مبلغی است که قبل از تخصیص بین دارندگان سهم از سود سرمایه گذاری جدا شده است. از این روش برای کاهش تغییر در سودهای پرداختی در سپرده های سرمایه گذاری استفاده می شود تا بازده هایی را که مطابق با نرخ بازده بازار است بدون نیاز به بانک برای چشم پوشی از هر یک از سهام خود در هنگام بازگشت بازده سرمایه گذاری، کاهش دهد. 2.4 کیفیت “موسسات مدرن” در بانکداری اسلامی کمتر مورد توجه قرار می گیرد مدتهاست که مشخص شده است که کیفیت موسسات مدرن – به عنوان مثال سیستم های حقوقی- عامل مهمی برای توسعه بخش مالی است که یکی از مهم ترین عوامل در رشد است (لوین، 2005).کشورهای اسلامی غالباً دارای سیستم حقوقی قوی نیستند. همانطور کهmam وKpodar (2013) نشان داده اند، بخش بانکداری اسلامی به کیفیت موسسات رسمی وابسته نیست. احتمالاً، این امر به این دلیل است که اسلام نهادهای خاص خود را دارد که می تواند اختلافات بین طرفین را حل کند بدون آنکه به نهادهای مدرن متوسل شود. 2.5. بودجه برنامه های اخلاقی قابل قبول بانکداری اسلامی مبتنی بر یک سیستم اخلاقی اسلامی است که فقط امکان تأمین مالی دارایی هایی را که برای جامعه ضرر ندارند، فراهم می کند. بانکهای اسلامی مجاز به تأمین منابع مالی کازینوها و فعالیتهای دیگری نیستند که برای جامعه و فقرا ضرر محسوب می شوند. در حالی که استاندارد پروژه های قابل قبول “اخلاقاً” ممکن است برای بعضی از افراد خارج از کشور موضوعیت داشته باشد، اما مناطق خاکستری در عمل کمی هستند و یک محقق اسلامی در صورت شک می تواند پاسخی ارائه دهد. این جنبه برای تعیین کمیت دشوار است اما می توانست با کاهش بیرونی های منفی که توسط پروژه های نامطلوب به جامعه تحمیل می شود، تقویت می شود. اگر بانکداری متعارف و بانکداری اسلامی همزیستی داشته باشند، این جنبه بعید به نظر می رسد، زیرا فعالیت های “حرام” توسط بانکداری متعارف تأمین می شود. اصولاً همه این عوامل منجر به رشد بالاتر و کاهش فقر می شود. علاوه بر این، اگر بانکداری اسلامی بیشتر در کشورهای اسلامی، توسعه یابد این امر برای مسلمانان مومن قابل قبول تر است، احتمالاً در آن کشورها با سرعت بیشتری رشد می یابد تا فقط در صورتی که فقط بانکداری متعارف در دسترس باشد. از آنجا که بانک های اسلامی مجاز به استفاده از مشتقات و سایر محصولات مالی نیستند، کاهش و تنوع ریسک به سادگی سخت تر است. علاوه بر این، با توجه به اندازه آنها، اکثر بانک های اسلامی از نظر جغرافیایی و منطقه، تمرکز بالایی دارند و دلیل آن عدم تنوع است. فقدان استانداردهای حسابداری مناسب، فرآیند ترخیص و تسویه حساب ،منجر به عدم شفافیت می شود که ممکن است بانک ها را به خطر بیندازد. (رجوع کنید به Abedifar et al., 2013; Beck et al., 20132013). مجدداً این بلوک ها با رشد و بالغ شدن صنعت و رشد اندازه، به تدریج محدودتر می شوند. 2.7 فقدان اقتصاد مقیاس بانکهای اسلامی اغلب جدیدتر و بنابراین کوچکتر از بانکهای متعارف هستند. این بدان معناست که آنها اغلب هنوز هم در زیر مقیاس مطلوب هستند و در نتیجه ساختار هزینه بالاتری دارند. (Hassan وDridi، 2011). ما باید انتظار داشته باشیم که با رشد مداوم، نقطه ضعف مقیاس در طول زمان ناپدید خواهد شد. مقایسه بانکهای متعارف و اسلامی و کنترل سایر خصوصیات بانکی و کشور در جهت گیری تجاری، بهره وری، کیفیت دارایی یا ثبات اختلافات چشمگیری را نشان نمی دهد. در حالی که به نظر می رسد بانک های اسلامی نسبت به بانک های متعارف کارایی بیشتری دارند با این حال، بانک های معمولی که در کشورهایی فعالیت می کنند که دارای سهم بیشتری از بازارهای اسلامی هستند، مقرون به صرفه تر و با ثبات تر هستند. 2.8 فقدان ابزار سیال هیچ بازار ثانویه برای محصولات با درآمد ثابت اسلامی وجود ندارد. وادار کردن بانک های اسلامی به داشتن سبد های نقدینگی بزرگ که آنها را در آن قرار می دهد نقطه ضعف، نسبت به بانک های معمولی می باشد (Moody’s، 2009). این امر به این دلیل است که بانکهای اسلامی از انجام فعالیتهایی که شامل بهره است، منع شده است؛ اما نحوه عملکرد بانک های مرکزی از طریق یک بازپرداخت که شامل دارایی های دارای بهره است، ممنوع است. تأسیس “شرکت بین المللی مدیریت نقدینگی اسلامی”IILM در سال 2010، که هدفش، صدور ابزارهای مالی سازگار با شریعت بوده که راه حلهای مدیریت و نقدینگی کارآمدتر و مؤثرتر برای موسسات ارائه دهنده خدمات مالی اسلامی را تسهیل می کند. با این حال، این هنوز یک کار در دست اقدام است. بنابراین، بانک های اسلامی دارای ویژگی هایی هستند که می توانند رشد را تقویت کنند. این نشان می دهد که پاسخ به این سؤال که آیا بانکداری اسلامی باعث رشد می شود، در شواهد تجربی نهفته است. در حالی که تعداد زیادی مطالعات تجربی در مورد تأثیر توسعه مالی بر رشد وجود دارد. اما مطالعات در مورد چگونگی تأثیر توسعه بانکی اسلامی بر رشد، ناچیز است که در این مقاله سعی شده است بخش بعدی آن پر شود. مترجم: سمیه خجیر khojir.lbma@gmail.com بانک ،