بنزین و ۴ مولفهی ابتذال در سیاستورزی اصلاحطلبان رادیکال
اکوبورس: برهههای حساس و مهمی مانند گران شدن بنزین که میتواند باعث نگرانی بسیاری از مردم و اعتراض آنها به ماهیت و یا چگونگی اجرای یک تصمیم شود، در حکم «موقعیتهای مرزی» هستند که میتواند ماهیت گروهها و اشخاص فعال در حوزه سیاست را نیز مشخصتر و شفافتر کند.
اکوبورس، ماجرای افزایش قیمت بنزین در چارچوب طرحی با عنوان مدیریت مصرف سوخت که به پیشنهاد دولت و تصویب شورای هماهنگی اقتصادی سه قوه انجام شد غیر از آنکه عدم تدبیر مناسب دولت، دستکم در نحوهی اطلاعرسانی و اجرای اولیه آن را به رخ کشید، در ساحت سیاسی کشور نیز ویژگیها و مختصات برخی گروههای سیاسی را بهتر به نمایش گذاشت. برهههای حساس و مهمی مانند گران شدن بنزین که میتواند باعث نگرانی بسیاری از مردم و اعتراض آنها به ماهیت و یا چگونگی اجرای یک تصمیم شود، در حکم «موقعیتهای مرزی» هستند که میتواند ماهیت گروهها و اشخاص فعال در حوزه سیاست را نیز مشخصتر و شفافتر کند. اصلاحطلبان رادیکال که سابقهی عجیبی در حوزه سیاسی دارند و اساساً برخی تحلیلگران معتقدند که پیدایش و تثبیت و استفادهی آنها از شعارهایی مانند آزادی و … نیز صرفاً بر اساس یک فرصتطلبی تاریخی انجام شده، در ماجرای اخیر هم تقریباً به همان شیوهای عمل کردند که از آنها انتظار میرود.چه آنکه سابقهی مسائلی مانند 78، 88 و 96 از این گروه رادیکال رونماییهای پیدرپیای ایجاد کرده و تکرار آن برای ناظران چندان عجیب نیست. هرچند هیچ تحلیلگر و ناظری نمیتواند تمام اصلاحطلبان را به طیف رادیکال آنها منتسب و همگی را به یک شکل قضاوت کند، اما به هرحال رادیکالها بعضاً در میان اصلاحطلبان به صورت طبیعی صدای بلندتری هم دارند. رفتار اصلاحطلبان رادیکال در ماجرای اخیر بنزین را هم میتوان در چند سر فصل تبیین کرد: 1- رفع تکلیف سیاسی: هرچند شخصیتهای مهمی از اصلاحطلبان همواره تاکید کردهاند که به هر صورت دولت آقای روحانی با حمایت و ائتلاف و حتی اتحاد اصلاحطلبان بر روی کار آمده و این گروه سیاسی نمیتواند از کارنامه و عملکرد دولت شانه خالی کرده و مسئولیت آن را نپذیرد، اما رادیکالها در بزنگاهها به نوعی رفتار میکنند که گویی مریخیها این دولت را تکرار کردهاند! و به همین سبب اگر دولت آوردهای داشت که جملگی از آنِ اصلاحطلبان است چرا که آنها او را سر کار آوردهاند ولی اگر دولت خطایی مرتکب شد، -به زعم رادیکالها- همه باید مواخذه شوند الّا رادیکالهای اصلاحطلب! این گروه در ماجرای اخیر نیز تا آنجا پشت دولت را خالی و از خود سلب مسئولیت کرد که صدای برخی اصلاحطلبان را نیز درآورد. و البته برای اینکه این رفع مسئولیت را جدیتر کند حتی مدعی شد میخواهد تصمیمی که به پیشنهاد دولت مصوب شده را با طرح سه فوریتی لغو کند! 2- فرصت طلبی سیاسی: اصلاحطلبان رادیکال در این بزنگاه نیز همچون بزنگاههای دیگر تلاش میکنند که هم علیه رقبای سیاسی و هم علیه کلیت نظام، زمان را برای فرصتطلبی سیاسی از دست ندهند. ماجرا در این زمینه به حدّی مبتذل بود که اصلاحطلبان سعی میکردند نه تنها از خود رفع مسئولیت کنند، بلکه مسئولیت دولت را هم تلاش داشتند که منتفی و تصمیم بنزینی را به رقبای دولت و حتی نظام منتسب کنند؛ به این نحو که بگویند دولت خودش به دنبال چنین مصوبهای نبوده بلکه به او تحمیل شده است! تیترهایی مانند «تصمیم نظام» و اظهارنظرهایی از این دست که دولت صرفاً مجری این تصمیم است که در ظرف زمانی بیان آن بسیار معنادار تلقی میشد، از این دست فرصتطلبی بودند. هرچند هر عقلی میتواند به سادگی دریابد که چنین تصمیمی در واقع و در وهلهی اول با نظر دولت صورت میگیرد و بقیه ارکان نظام نیز اگر همراهی کردهاند برای کمک به درآمدها و هزینهکردها و در مجموع مدیریت دولت بوده است، اما احتمالاً اصلاحطلبان پیشفرضی دارند که به آنها القا میکند “انسانها آنطور هم که گفته میشود عاقلانه نمیاندیشیند و یا با واقعیت بیرونی تماسی ندارند” لذا هرچه را این رادیکالها بخواهند به عنوان واقعیت به مردم القا کنند، مردم نیز بدون بررسی میپذیرند! اصلاحطلبان رادیکال بارها از این پیشفرض غیرعاقلانهی خود متضرر شدهاند، اما به نظر میرسد نمیتوانند از ذات سیاسی خود دل بکنند. 3- پوپولیسم و ما ادراک ما پوپولیسم:اصلاحطلبان رادیکال در این مسئله نمکینتر از باقی موضوعات عمل میکنند؛ مثلاً 6 سال است که مهمترین ادعای آنها، که البته یک تاکتیک انتخاباتی و سیاسی است، بر این تعلق گرفته که بگویند دولت اساساً در ایران کارهای نیست و تصمیمگیر هم نیست. آنها از یک «دولت پنهان» تخیلی سخن میگویند که اختیارات در دست اوست. بنابراین شعار میدادند که دولت منتخب مردم باید تصمیمات کلان را بگیرد و دستش برای تصمیمات مهم باز باشد! کار تا به آنجا پیش میرود که حتی برخی نمایندگان اصلاحطلب در مجلس از اینکه وکیلالدوله هم باشند چندان ناراضی نبودند؛ امّا به ناگاه که دولت یک پیشنهاد مهم را به شورای هماهنگی اقتصادی سه قوه برد و نظر آنها را گرفت، مدعی شدند که چرا باید دولت چنین اختیاری داشته باشد؟! مسئله این نیست که شورای هماهنگی اقتصادی سه قوه چیز خوبی است یا بد؟ بارها گفته شده است که این شورا-که در تاریخ ایران نیز کاملاً با سابقه است- برای کمک به دولت محترم برای اتخاذ تصمیمات سریعتر و بهتر در شرایط ویژه اقتصادی تشکیل شده است. پیشنهاد اصلی هم با خود دولت بوده که فارغ از بروکراسیها بهترین تصمیمات در کشور گرفته شود. امّا طنز ماجرا اینجاست که این نمایندگان اصلاحطلب مجلس میگویند قوه مقننه با این حرکت کنار گذاشته شده است! سوال از این نمایندگان و برخی حامیان سیاسی رادیکال آنها در بیرون -مانند تاجزاده- اینجاست که اگر این شورا بد بود، چرا قبلاً به آن اعتراض نکردید؟ ضمن اینکه حضور آقای لاریجانی و برخی روسای کمیسیونهای اقتصادی مجلس در این شورا اگر به معنای دخیل بودن قوه مقننه در این تصمیمات نیست، پس چیست؟ مگر آقای لاریجانی و روسای کمیسیونها به نحو دموکراتیک در خود مجلس انتخاب نمیشوند؟ پس چطور مجلس میتواند خود را کاملاً از این مسئله به کنار بداند؟ ضمن اینکه در همین سیستم نیز سازوکارهای مشخص برای اعلام نظر مجلس وجود دارد که خود نمایندگان آن را بهتر از هر کسی میدانند، لذا نیازی به پوپولیسم نیست. همچنین ژستهای پوپولیستی که برخی اصلاحطلبان دربارهی «حق اعتراض» مردم میگیرند، نمادی از بدعملی در این برهه است. اعتراض یک مسئلهی پذیرفته شده در هر حکومت مبتنی بر مردمسالاری است، امّا اینکه ضرورتاً آنهم در برههای که وضعیت معمولی نیست «اعتراض» کردن را مساوی حضور در خیابان بدانیم، چیزی غیر از پوپولیسم نیست. این یک بحث جدی است که باید میان نخبگان و کارشناسان صورت بگیرد که نحوهی اعتراض در سیستمی مانند ایران که با دشمنان مهمی روبروست چگونه باید باشد؟ همه میدانند که ایران دارای دشمنانی است که از قضا تکنیکهای تروریسم را هم بسیار خوب بلدند و متأسفانه در تمام اعتراضات آرامی که تاکنون توسط مردم شکل گرفته بلافاصله نفوذ کرده و به سرعت صحنههای بسیار دلخراشی را رقم زدهاند. لذا اینکه اعتراض حق مردم است حرف کاملاً درستی است، اما اینکه آیا همین امروز که چنین فرصتطلبان و آشوبگرانی درحال خسارت به مردم هستند باید ملت اعتراضشان را از طریق حضور در خیابان به گوش حکومت برسانند، به نظر نمیرسد که چندان منطقی باشد و به پوپولیسم نزدیکتر است تا طرفدار مردم بودن. 4- کمک به اغتشاش:جنس برخی اقدامات و نیز مواضع تنی چند از اصلاحطلبان رادیکال عملاً کمک کردن -آگاهانه یا ناآگاهانه- به اغتشاشات است. در شرایط حساسی مانند وضعیت فعلی که هر نوع اقدام و سخنی میتواند تبعات جدی داشته باشد، اعلام خبر استعفای برخی نمایندگان و نیز تشویق آنها توسط برخی رادیکالهای بیرونی عملاً به معنای کمک به اغتشاش است. در شرایطی که کشور به یک همدلی و همچنین انسجام برای عبور از روزهای آغازین مسئله بنزین دارد تا در یک فضای منطقی و درست مسئله بررسی و هر نوع تصمیم و نظارت مقتضی راجع به آن اتخاذ شود، امّا استعفا دادن و تشویق کردن به آن در واقع به معنای ایجاد خلأ و شکاف در ساخت قدرت و همچنین ناآرام کردن فضای سیاسی است که میتواند به آشوبها در بیرون دامن بزند. چرا که حکومتی که در درون خود و در میان حکمرانان و تصمیمگیران دچار شکاف و تشنج شود، قاعدتاً نمیتواند مردم را نیز به آرامش دعوت و یا با اغتشاشگران به نحو قدرتمندتری مواجهه کند. البته این چند نمایندهی، از جمله آقای صادقی در یک اقدام درست و اصولی استعفای خود را پس گرفتند و اظهارات خود را تعدیل و منطقیتر کردند، اما رادیکالهای بیرونی همچنان به تهییجات خود مشغولند. منبع: نسنیم انتهای پیام/ بنزین ،