اکو پلاسآخرین عناوین

آسیبی که وفاق افراطی به جشنواره فیلم فجر می زند

بهترين نسخه براي درمان جشنواره فيلم فجر، خود جشنواره است. اين جمله برخلاف نظر محترم دبير جشنواره است كه گفت: «گذشته، ديگر به خاطره بدل شده است».

  یک پرسش واضح را مطرح می‌کنم: «اگر فجر و سخت‌گیری‌هایش نبود، رشد سینمای ایران در دهه شصت اتفاق می‌افتاد؟» پاسخ منفی است. درصد زیادی از موفقیت محتوایی و تکنیکال سینمای ما مدیون قضاوت‌های عمدتا درست در همین جشنواره‌ است.

[اشتباه داوری اینجا هم جزیی از بازی جشنواره است و به آن کاری ندارم] مقصود بیشتر آن چیزی است که سال‌هاست از جشنواره دور شده: «جریان‌سازی و احترام به سینمای متفکر». آقای دبیر درست می‌گوید که سیمرغ، آن روز که سیاهه سکه‌ها و خودروها به آن الصاق شدند، از سکه افتاد. درست می‌گوید که این نباید یک جایزه دم‌دستی باشد که در خانه هر کسی بشود آن را دید. می‌دانید علتش چیست؟ علتش همان «تفسیر غلط از عدالت» است. چه کسی گفته جایزه سیمرغ، تقسیم غنایم است و باید به همه برسد؟ کاش همین یک نفر در این سال اول دولت وفاق بیاید و یک نسخه شفابخش برای تن بیمار سیمرغ بنویسد تا بال‌های زخمی‌اش را مرهم باشد. اگر وفاق ترسیم ‌شده در کالبد سیاستگذاری جشنواره، تا امروز جواب داده، از امروز تا روز اختتامیه، بهتر است دست از افراط و تفریط برداشت.

سهم‌خواهی و سهم‌دهی یک مانع بزرگ مقابل پیشرفت سینمای ما از طریق جشنواره است. وقتی داوری مثل رضا درستکار (منتقد سینما) در جشنواره چهل و سوم حضور دارد و می‌تواند حتی رییس داوران فجر۴۳ باشد، امکان ندارد ماحصل داوری امسال، غیرقابل‌دفاع باشد. من اصلا معتقد به بایکوت نیستم. مثال می‌زنم. اگر بازی خانمی در یک فیلم ارگانی یک بازی درست و استاندارد است و نمی‌توان آن را نادیده گرفت، اگر معیار، سینما باشد و او نامزد یا برگزیده شود، این یک اتفاق استاندارد جشنواره‌ای و حذفش به‌ خاطر بازی در فیلم ارگانی، ناپسند است. اما اینکه بیاییم به ‌خاطر شعار یا نقشه راه یا استراتژی وفاق، جایزه‌ها را تقسیم کنیم، هیچ خدمتی به سینما نکرده‌ایم.

یادمان نرود که هنوز وقتی می‌گویند ده فیلم برتر سینمای ایران در بعد از انقلاب را نام ببرید، بخش عمده‌ای از این آثار متعلق به سال‌هایی است که دستیابی به سیمرغ فجر، سخت بود و معیار (عمدتا) سینما. مثل دوره هفتم و هشتم و نهم همان دوره‌هایی که هم خاطره‌اند و هم از نگاه من، سرمشق. یا حتی بعدتر دوره شانزدهم یا ادوار سی‌و‌سوم و سی‌وهفتم. می‌شود جای استراتژی وفاق افراطی، در سینما و داوری جشنواره، به ‌دنبال «بهترین فیلم به مفهوم مطلق» بود. آنگاه دیگر جایی برای نگرانی نمی‌ماند، چراکه راهکار مهم برای درمان بیماری‌های ریز و درشت جشنواره و همچنین سینمای ایران، سخت‌گیری‌ در داوری است‌ و مدت‌هاست کار از درمان با مسکن و سرم تقویتی گذشته است.

جراحی سینما در میدان جشنواره، جایی اتفاق می‌افتد که شعار بی‌کارکرد را کنار گذاشت و مثلا اگر بهترین فیلم یا بهترین بازیگر یا بهترین فیلمنامه وجود نداشت، این جایزه را اهدا نکرد و به جایش در «بیانیه هیات داوران» به آسیب‌شناسی ماجرا پرداخت.

زنگ جشنواره خورده است. برخلاف برخی همکارانم، به تجربه، سلیقه، توان و دانش دبیر جشنواره ایمان دارم و همچنان معتقدم که «تفاوت دارد چه کسی دبیر فجر باشد». منوچهر شاهسواری تا همین جای کار نشان داده شناختش از سینمای ایران و سینماگران ایرانی، چقدر برای او و برای شورای سیاستگذاری، مثل یک کاتالیزور عمل کرده است. نکته‌سنجی، هوش، واکنش‌ها، تحلیل شرایط، مدیریت بحران، رفتار مبتنی بر اخلاق و از همه مهم‌تر برخورداری از سلیقه سینمایی، از شاخصه‌های امتیازآور دبیر جشنواره است. به همین دلیل است که می‌گویم سلیقه دبیر و داوری فجر۴۳، نقشی مهم در ترسیم آینده سینمای ایران خواهد داشت، اگر ذهنیت او از وفاق افراطی و تفسیر غلط از عدالت فرهنگی دور باشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا