آرشیو

پیش‌گیری اقتصادی یا بازدارندگی امنیتی؟!

اکوبورس: اول یک سوال و فقط در حد سوال خارج از موضوع: وقتی در عصر گستردگی اطلاعات و رسانه، از یک واقعه‌ی تلخ که صدها شاهد و ناظر زنده داشته و دارد چندین روایت مختلف و متناقض نقل می‌شود، به ‌تاریخ چگونه می شود اعتماد کرد؟!
به گزارش اکوبورس، در این خصوص به سوال بسنده میکنم چون نه قصد واقعه‌نگاری و گزارش نویسی روایی دارم و نه بنای تقلیل دادن اهمیت فرصت و تهدیدها و واقعیتهای اقتصاد مرز شرقی ایران به یک واقعه… اگر کسی بنا دارد تفسیر و تعبیر سیاسی کند مختار است، اما خودم فکر میکنم قرار است یادداشتی از منظر اقتصاد بنویسم؛ وقتی «توسعه» بعنوان استراتژی کلان سیستان و بلوچستان، این دیار کهن تعریف و تکلیف شده است باید در سیاست‌گذاری، اجرا و نظارت نیز درک، اراده، اولویت و توافق یکپارچه‌ای برای این هدف ایجاد شود و تمام ساختارها به سرعت به این فرهنگ مشترک برسند که استراتژی کلان در این کشتی، مقدم بر تصمیمات جزیره‌ای هر مدیر برای موقعیتی است که بر آن نشسته! اختلاف دیدگاهها در عالیترین سطوح کشور تا کوچکترین تعارضات محلی استان باید به نفع توسعه‌ی این دیار و منافع منطقه‌ای و ملی هدفمند و همگرا می‌شد؛ تا زمانی که برای قوای سه‌گانه اثبات برتری مواضع سیاسی و برای هرکدام از دستگاههای اجرایی، سازمانهای انتظامی، نهادهای امنیتی و ارگانهای نظارتی، از صدارت تا سطوح کارشناسی ماموریت خاص خودشان، فارغ از توجه به اصالت توسعه، اولویت باشد، اتفاق قابل توجه و نتیجه‌ی قابل قبولی محقق نخواهد شد. (مدتها قبل در یک بازدید مرزی به یک مسئول انتظامی مرز گفتم این فرایند سخت‌گیرانه و وقت‌گیر آسیب مستقیم و جدی برای استفاده از ظرفیت صادراتی مرز دارد، پیشنهاد شما برای اصلاح فرایند و سرعت‌بخشی کار چیست؟ بلافاصله گفت من مسئول صادرات نیستم، من باید مراقب باشم یک لیتر سوخت اضافی و یک گرم کالای غیرقانونی خارج نشود) همانجا، بدون بحث بیشتر، فکر کردم شاید در یک ارزیابی با رویکرد وظیفه‌ای چنین نظری جای تحسین هم داشته باشد! اما قطعا از منظر فرایندهای یک «سیستم» این نگاه بشدت آسیب‌زا و خطرناک است! آنجا بود که دیدم مخاطب استراتژیهای کلان جهش تولید و ایجاد اشتغال و رونق اقتصاد، مردم نیستند، مطلقا مسئولینند! مسئولینی که هیچ‌کجا حاضر نشده‌اند روشهای تکراری و چارچوبهای خشک و وظیفه‌ای ساختارشان را بازنگری کنند و به نفع توسعه و به اقتضای مصالح مردم و کشور نگاهشان را به‌روزرسانی و انعطاف‌پذیر نمایند. و حالا این ساختاری که محدود به یک دولت هم نیست و با مقاومتهای بخشی، برای شتاب‌دهی به توسعه، هم‌افزایی کافی نداشته و نتوانسته در یک بازه زمانی تاریخی در سیستان و بلوچستان دارای گستره وسیع و جمعیت جوان، به قدر کافی «شغل» ایجاد کند، از منظر مرد بیکار و بی‌پشتوانه‌ای که در خانه‌اش سفره‌ای در انتظار نان دارد، چگونه می نماید؟!    این منطقه اگر در کشاورزی، کم‌آبی و در صنعت و معدن، کم‌برخورداری زیرساختی دارد، در تجارت فرصت ۱۳۰۰ کیلومتر گستردگی مرز را داشته و دارد اما در همیشه‌ی تاریخ در اسارت نگاه امنیتی، مجال و مجرای درستی برای شکوفایی اقتصادی نیافته است. و برای اینکه در مرز، هر موضوعی به راحتی و به سرعت امنیتی نشود، باید تامین اقتصاد، مسیر تضمین امنیت شود. باید ظرفیت خویشاوندی و روابط قومیتی مردمان دوسوی مرز فرصت قلمداد شود و مردم محور توسعه‌ی اقتصاد مرز و حتی مناسبات سیاسی منطقه باشند. باید ساختارهای سیاسی، اجرایی، نظامی و امنیتی از استراتژی توسعه‌ای واحدی تبعیت کنند و مسیر ایجاد امنیت پیش‌گیرندگی اقتصاد باشد نه بازدارندگی گلوله! در تنگنای شرایط اجتماعی و مشکلات معیشتی و اقتصادی، فردی که تعهد تامین معاش خانواده را دارد اما نه ظرفیت استخدام داشته، نه آب و اقلیم برای کشاورزی، نه کارخانه یا کارگاه در دسترسی برای کارگری و نه تمکن حداقلی برای سرمایه‌گذاری و خود اشتغالی، اگر بخواهد نان شرافتمندانه به سفره ببرد قطعا آن‌را در فرصتهای محلی جستجو می‌کند؛ اینجا کولبری و سوخت‌بری برای خانواده‌ی مواجه با چنین تنگنایی مسیر خلق ثروت نیست! زحمت و رنج پرمخاطره‌ای برای تامین قوت‌لایموت است و از همینجاست که راه و هویتش قاطعانه از قاچاق جدا می‌شود. اگر به دنبال ایجاد و توسعه امنیت پایدار هستیم، برای توسعه‌ی اقتصاد با تکیه بر ظرفیتهای شکوفا نشده‌ی بومی تدبیر کنیم؛ گام نخستینش ایجاد هماهنگی واقعی و تدوین استراتژی همراهی، برای تمام ساختارهای سیاسی، فرهنگی، نظامی، امنیتی و اجراییست! مردم برای گام دوم آماده‌اند… دکتر ابراهیم طاهرخانی مشاور اقتصادی استاندار سیستان و بلوچستان

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا