از برنامه هسته ای ایران تا نفت/ پشت پرده سفر ترامپ به عربستان
طبق اظهارات تحلیل گران، در سفر تاریخی ترامپ به خاورمیانه به غیر از عادی سازی روابط اسرائیل با عربستان، نفت و سرمایه گذاری در بخش نظامی و فن آوری در دستور کار قرار دارد.
دیپلماسی انرژی: گزینه نفت روی میز
این نشریه در ادامه آورد، استقبال از ترامپ در ریاض صرفاً تشریفاتی نخواهد بود؛ عربستان سعودی محور اصلی سفر ترامپ به خلیج فارس است. در ۱۴ مه، او به همراه سران شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس در اجلاسی در پایتخت عربستان شرکت خواهد کرد. پس از آن، ترامپ راهی دوحه خواهد شد تا با شیخ تمیم بن حمد آل ثانی، امیر قطر، دیدار کند و سپس به ابوظبی میرود تا با محمد بن زاید آل نهیان، رئیسجمهور امارات متحده عربی، گفتگو نماید.اما این سفر صرفاً یک تور دیپلماتیک نیست؛ بلکه فرصتی کلیدی برای بازتعریف روابط آمریکا و کشورهای خلیج فارس در عصر جدید به شمار میرود. منطقه ای که دیگر نمیخواهد صرفاً بهعنوان قطب انرژی جهان شناخته شود؛ جاهطلبیهای آن اکنون حوزههایی چون نوآوری دیجیتال، رشد سبز و نفوذ جهانی را نیز دربر میگیرد. برای اینکه ایالات متحده شریک قابل اعتماد و ارزشمندی باقی بماند، باید راهبرد تعامل خود را ارتقا دهد—و نه تنها وعده دهد، بلکه نقشه راهی چشماندازمحور برای رفاه مشترک و ثبات بلندمدت ارائه کند.
تولید نفت از محورهای اصلی مذاکرات ترامپ خواهد بود، زیرا قیمت انرژی مستقیماً با اقتصاد جهانی و سیاست داخلی آمریکا در ارتباط است. ترامپ بارها بین نرخ بالای تورم در آمریکا و قیمت بالای نفت ارتباط برقرار کرده و وعده داده است که از عربستان سعودی و سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) خواهد خواست که «هزینه نفت را کاهش دهند». به نظر میرسد تولیدکنندگان نفت برای پیشدستی در برابر چنین درخواستی، این هفته از افزایش تولید خبر دادند که باعث کاهش قیمت نفت شد. اما آیا این اقدام برای جلب رضایت ترامپ کافی است؟ او باید میان تمایل آمریکا به سوخت ارزان و احترام به اهداف اقتصادی عربستان—از جمله پروژههای داخلی جاهطلبانهای که با درآمد بالای نفت تأمین مالی میشوند—تعادل برقرار کند. هرگونه اظهارنظر عمومی درباره نفت، با دقت و حساسیت دنبال خواهد شد. احتمال دارد که گفتگوهای مربوط به انرژی، مسائل مربوط به انرژیهای تجدیدپذیر و سازگاری با تغییرات اقلیمی را نیز دربر بگیرد—موضوعی که این روزها برای دولتهای خلیج فارس اهمیتی روزافزون دارد.
تنشها و درگیریهای مزمن در خاورمیانه، زمینهای حساس برای این سفر ایجاد کردهاند. مهار برنامه هستهای ایران، یکی از اولویتهای اصلی ترامپ خواهد بود. سفر او در حالی انجام میشود که واشنگتن تلاش دارد تا توافق هستهای جدیدی با تهران شکل دهد—تلاشی که عربستان و امارات بهطور ضمنی از آن حمایت میکنند. رهبران خلیج فارس در عین حال به دنبال تضمین خواهند بود که این روند، امنیت آنان را به خطر نمیاندازد.موضوع دیگر، بحران غزه است. ترامپ بهطور آشکار از سفر به اسرائیل خودداری کرده—نشانهای از آنکه بدون پیشرفتی ملموس در زمینه آتشبس یا آزادی گروگانها، چنین دیداری ثمربخش نخواهد بود. در عوض، قطر و مصر تلاش برای میانجیگری در دستیابی به آتشبس و کاهش بحران انسانی را ادامه میدهند. جنگ یمن نیز مطرح خواهد شد—جایی که آتشبسی شکننده، امیدهایی را زنده کرده است. ترامپ میتواند با حمایت از تلاشهای صلح به رهبری کشورهای خلیج، این روند را تقویت کند. از صلح محتاطانه یمن تا آینده مبهم سوریه، شرکای خلیج فارس آمریکا اکنون مسئولیت بیشتری در قبال بحرانهای منطقهای بر عهده گرفتهاند و حمایت ایالات متحده میتواند عامل موفقیت آنان باشد. تمام این چالشها، ضرورت همکاری واشنگتن و کشورهای خلیج در حل بحرانها و تدوین راهبردهای مشترک برای صلح را برجسته میسازد.
بازتنظیم روابط دوجانبه
هر ایستگاه از این سفر بازتابی از بازتنظیم روابط آمریکا با یکی از شرکای کلیدی اش در خلیج فارس است. در عربستان سعودی، ترامپ بار دیگر رابطه رسمی با محمد بن سلمان را از سر میگیرد—رابطهای که در دوران دوری از قدرت نیز همواره حفظ شده بود. در ابوظبی نیز انتظار میرود لحن اطمینانبخش حاکم باشد؛ جایی که رهبران امارات بهدنبال تأیید حمایت مستمر آمریکا هستند، حتی در شرایطی که روابط خود را با دیگر قدرتها نیز گسترش دادهاند. توقف در دوحه نیز اهمیت قطر بهعنوان متحد آمریکا، میزبان یک پایگاه هوایی کلیدی و میانجی در بحرانهای منطقهای را نشان میدهد. موضوعات راهبردیتری نیز در جریان این گفتگوها مطرح خواهند شد؛ چراکه چین و روسیه نیز در تلاشاند تا جای پای خود را در منطقه تقویت کنند. سفر ترامپ میتواند فرصتی برای بازتعریف نفوذ آمریکا در بحبوحه تغییر ائتلافها باشد. در آستانه این سفر پرمخاطره، ضروری است که دولت ترامپ نهایت استفاده را از این فرصت ببرد. فراتر از گفتگوهای آشنا درباره نفت و امنیت، این سفر میتواند—و باید—آغازی باشد برای یک شراکت هوشمندانهتر و گستردهتر. در این مسیر، چهار اقدام کلیدی میتواند نقطه عطفی رقم بزند:
نخست- ثباتبخشی به بازار انرژی و پذیرش سازگاری اقلیمی: ترامپ باید از تولیدکنندگان نفت منطقه بخواهد که با تنظیم تولید، به ثبات بازارهای جهانی کمک کنند. اما برای فراتر رفتن از چنین تعاملات کوتاهمدت، او باید ابتکارات مشترک آمریکا و خلیج فارس در زمینه گذار به انرژی پاک و تابآوری اقلیمی را پیشنهاد دهد. حمایت از سرمایهگذاریهای منطقه در حوزه هیدروژن، جذب کربن و انرژیهای تجدیدپذیر میتواند نشان دهد که روابط انرژی در حال تکامل است. دوم، اولویتدادن به میانجیگری در بحرانها: اتحادهای دیرینه واشنگتن در خلیج فارس مبتنی بر منافع مشترک امنیتی است. ترامپ باید از اعتمادی که نزد رهبران خلیج دارد بهره گیرد تا روند صلح یمن و جنگ غزه را به پیش برد. ایجاد یک چارچوب مشترک آمریکا–خلیج برای حل بحرانها میتواند به نهادینهسازی همکاریها، واکنش سریع به بحرانها و حمایت مداوم از بازسازی و صلحسازی کمک کند.سوم، تقویت روابط اقتصادی از مسیر نوآوری: گرچه رویکرد معاملهمحور ترامپ شناخته شده است، اما این سفر فرصتی برای بردن روابط اقتصادی به حوزههای نوین است. تشویق صندوقهای ثروت حاکم خلیج برای سرمایهگذاری در زیرساختها و استارتاپهای آمریکایی سود فوری خواهد داشت؛ اما سود بلندمدتتر در راهاندازی مراکز تحقیقاتی مشترک در حوزههایی چون هوش مصنوعی، امنیت سایبری و صنایع نسل آینده نهفته است.
چهارم، تقویت پیوندهای فرهنگی: برای انسانیسازی روابطی که اغلب صرفاً تجاری تلقی میشوند، آمریکا باید دیپلماسی فرهنگی را تقویت کند. همکاریهای هنری، تبادلات ورزشی و گفتوگوهای بینالادیانی میتوانند درک متقابل را عمیقتر کنند. ترامپ با حمایت از چنین ابتکاراتی، میتواند نشان دهد که روابط آمریکا و خلیج فارس به سطح جامعه نیز گسترش یافته است.اگر ترامپ بتواند فراتر از چارچوبهای معمول بیندیشد و رویکردی متنوع و آیندهمحور اتخاذ کند—رویکردی که نفت و امنیت را با نوآوری، جوانان و فرهنگ پیوند زند—این سفر میتواند از یک دیدار دیپلماتیک معمولی به نقطه عطفی در روابط ایالات متحده و جهان عرب تبدیل شود. شنهای خلیج فارس به سرعت در حال تغییرند؛ برای باقیماندن در جایگاه خود، آمریکا باید تنها روابطش را تجدید نکند—بلکه آنها را بازآفرینی کند.