مثلاً به یک امام جمعه ای که وقتی دولت مطلوبش سر کار بود و مردم تحت فشار اقتصادی قرار داشتند، آنان را به صبوری دعوت می کرد و حتی می گفت اگر مرغ گیرتان نیامد، اشکالی ندارد، بروید اشکنه با پیاز داغ بخورید.
ولی وقتی دولت به دست جریان مقابل افتاد، ایشان هم یاد مشکلات مردم افتاد و شروع کرد به انتقاد از دولت به دلیل وضعیت نامطلوب معیشت مردم که “گرانی ها مافوق حس است و مردم را مستأصل کرده و علتش هم مدیریت غلط اقتصادی دولتمردان است.”امام
چرخ روزگار چرخید و مجدداً دولت مطلوب و البته فامیلش روی کار آمد و آن امام جمعه این بار از رشد اقتصادی گفت ، در تورم 40 درصدی مدعی مهار تورم شد و گرانی ها را نه به دلیل “مدیریت غلط دولتمردان” که به علت سودچویی برخی شرکت های غیر همسو با دولت دانست.
شاید هم بهتر باشد آقای علم الهدی این حرف ها را به امام جمعه ای بگوید که وقتی در دولت نامطلوبش در استان گلستان سیل آمد، آن را محصول مدیریت فرصت طلبانه دانست و گفت: محور مدیریت، مسئولیت و خدمت نباشد از هر حادثه و جریانی ولو رحمت الهی، نکبت و نقمت برای مردم به وجود میآورد.
اما وقتی دولت تغییر کرد و یکی از بستگان آن امام جمعه رئیس جمهور شد و این بار در مشهد سیل آمد و چند نفر را هم کشت، گفت که : “خدا را شکر که بارندگی های مفید و با برکتی داشتیم و البته چند نفر هم از دنیا رفتتند که اسباب تاسف بود ولی شما عزیزان باید توجه داشته باشید که وقوع این سیل یک بلای طبیعی بود که متولیان امر را غافلگیر کرد.”
آقای علم الهدی می تواند توصیه های اخلاقی اش را حتی به یک امام جمعه بگوید که وقتی دولت نامطلوبش بر مصدر امور بود از کاهش ارزش پول ملی و افزایش قیمت دلار انتقاد می کرد که “چرا کاهش ارزش پول ملی برای مسئولان عادی شده و چرا کارگزاران در مقابل قضیه دلار بیتفاوتاند و چرا دلار شده 18 هزار تومان؟”
ولی همان آقا، وقتی دامادش شد رئیس جمهور، درباره قیمت ارز چنین گفت که “تمام نقش دلار و ارز در اقتصاد ما بین ۲۰ تا ۲۵ درصد است و نوسان قیمت ارز در اقتصاد و معیشت ما چندان اهمیت ندارد ولی دشمنان دارند با عملیات روانی مردم ما را ناامید میکنند! ”
متاسفانه هیچ کس به توصیه های اخلاقی آقای علم الهدی توجه نمی کند، حتی آن امام جمعه محترم!