نماد سایت اکو بورس

چرا جلیلی با این وضعیت نارضایتی مردم پای جنگ را به میان می کشد؟

چرا جلیلی با این وضعیت نارضایتی مردم پای جنگ را به میان می کشد؟

 ادای این جملات از سوی نامزدی مثل سعید جلیلی، با واکنش‌های گوناگونی مواجه شد.بازار تبلیغات و نطق‌های انتخاباتی داغ است. گاهی در یک نطق، میان هواداران و کسانی که برای نامزد مذکور هورا می‌کشند، چند جمله گفته می‌شود که تمام صحبت‌های دیگر را تحت تاثیر قرار می‌دهد. صحبت‌های دیروز سعید جلیلی، نامزد تندرو انتخابات ریاست‌جمهوری نیز از همین جنس بود.

صحبت از جنگ در حالی که ۶۰ درصد مردم پای صندوق رای نیامدند، مشکلات اقتصادی به‌خاطر بخش‌هایی از سیاست خارجی که جلیلی نماد و نماینده آن نگاه است و همچنین مثال زدن غزه‌ای که ویران شد، حرکت عجیبی در این انتخابات بود. چراکه طرف مقابل او، شعار بازگشت به زندگی را مطرح می‌کند و از تنش‌زدایی و بازگشت کشور به ریل عقلانیت می‌گوید. صحبت‌های جلیلی با واکنش کاربران شناخته‌شده و ناشناس فضای مجازی روبه‌رو شد.

از جنگ می‌ترسم

بررسی اظهارات جدید نامزد راست رادیکال / جلیلی: از جنگ نترسید

جعفر شیرعلی‌نیا، پژوهشگر تاریخ جنگ در واکنش به این صحبت جلیلی، در کانال تلگرامی خود نوشت: «امروز در ویدئویی دیدم که سعید جلیلی می‌گفت، «برخی ایران را از جنگ می‌ترسانند» و بعد توضیح داد که قدرت‌های بزرگ با همه‌ی توان به جنگ گروه کوچک حماس آمده‌اند، اما نتوانسته‌اند هیچ غلطی بکنند و بعد دوباره گفت: «عده‌ای ملت ما را از جنگ می‌ترسانند؟» آقای جلیلی از حال و زندگی مردم غزه خبر دارید؟»

این سخنان مرا به یاد یکی از یادداشت‌های چند سال قبلم انداخت که در ادامه بخش‌هایی از آن را می‌خوانید.

جوان‌تر که بودم از جنگ نمی‌ترسیدم و حتی مشتاق بودم که دوباره جنگی شکل بگیرد. ادبیات دفاع مقدس از جنگ تابلویی زیبا برایم رقم زده بود؛ تابلویی سرشار از معنویت، انسانیت، صفا و برادری در مسیری که انتهایش به بهشت ختم می‌شود. در این ادبیات به جای جنگ از عبارت دفاع مقدس استفاده می‌شود؛ چون «واژه‌ی دفاع فاقد صراحت و خشونت و زنندگی جنگ است.» بعد‌ها که پرسش‌های کودکی‌ام مرا به تحقیق بیشتر در جنگ کشاند و با سیاهی‌ها، ویرانی‌ها و تلخی‌های جنگ آشنا شدم، دریافتم «یکی از مشخصه‌های اساسی ادبیات همانا مخفی کردن اسراری است که امکان دارد هرگز برملا نشوند.»

دیدم چگونه عملیات‌های پرتلفات و خسارت‌بار همچون پیروزی‌های بزرگ در ذهنم جا گرفته است و دریافتم این ادبیات کلمات و ترکیب‌های تازه و معانیِ متفاوتی دارد؛ «برای مثال در ادبیات دفاع مقدس، شکست و سازش و مصالحه وجود و وجاهت ندارد.»

بعد که مطالعات تخصصی را در حوزه‌ی جنگ پیگیری کردم دریافتم چه مقدار اطلاعات متناقض و اشتباه در کتاب‌های ادبیات دفاع مقدس وجود دارد و بعدتر بود که فهمیدم «وظیفه‌ی ادبیات ارائه و بیان حالت‌ها و کیفیت‌های عاطفی است… ادبیات ربطی به واقعیت ندارد و راست و دروغ بودن در آن بی‌معناست. ادبیات نمی‌خواهد گزارشگر وقایع، راست یا دروغ یا حق و باطل باشد، تفاوت علم و ادبیات در اینجاست.»

به‌تدریج جنگ برایم به یکی از وحشتناک‌ترین رویداد‌ها بدل شد و دریافتم نترسیدنم از جنگ محصول گرفتاری در عاطفه‌ها بوده؛ «هرگاه عواطفِ برخاسته از شعورِ نیم‌آگاه و آگاه از دری وارد شوند، اندیشه و خردِ آگاه از دری دیگر خارج می‌شود.» دیدم که مشتاق بودن برای جنگی دوباره چقدر نامعقول است و «ادبیات می‌تواند هرچیزی را که معقول می‌نموده نامعقول کند، از آن فراتر رود، آن را به‌گونه‌ای متحول کند که مشروعیت و کفایت آن را در معرض تهدید قرار دهد.»

ادبیات دفاع مقدس، شجاعت و نبردِ ستودنی رزمنده‌های عزیزِ ایرانی در خلیج‌فارس با آمریکایی‌ها در سال‌های پایانی جنگ را روایت می‌کرد، اما چندان از صد‌ها میلیون دلار خسارت عملیات‌های تلافی‌جویانه‌ی آمریکایی‌ها در نابودی سکو‌های نفتی ایران نمی‌گفت.

از برخی کاستی‌ها و اشتباهات عجیب در سال‌های جنگ احساس سرخوردگی به آدمی دست می‌دهد، اما آثار ادبی برخی آرزو‌های دست‌نیافته را دست‌یافته نشان می‌دهند و «سرخوردگی‌های حاصل از تجربه‌های عینی تاریخی» را از میان می‌برد و «با بی‌حس کردن عصب‌های آگاهی به تسکین درد کمک می‌کند.» و غلبه‌ی شناخت ادبی به‌تدریج «ضرورت و اهمیت شناخت خردورزانه درباره‌ی جنبه‌های متنوع این پدیده و ماهیت آن را نفی و مسیر آن را مسدود می‌کند یا ناموجه و ناممکن جلوه می‌دهد.»

حالا این روز‌ها کاملاً از جنگ می‌ترسم؛ حتی اگر انتهایش پیروزی باشد، چون این پیروزی به قیمت فدا شدن و ویرانی بسیاری از زندگی‌هاست که شاید هیچ‌گاه فرصت بازسازی‌اش فراهم نشود. اما می‌دانم که هنوز بسیاری از دریچه‌ی همین ادبیات دفاع مقدس جنگ را می‌فهمند و مشتاق جنگند. (مقصود از ادبیات در این یادداشت، ادبیاتی است که اغلب در ایران به‌عنوان ادبیات دفاع مقدس شناخته می‌شود. جمله‌های درون گیومه از کتاب «پویه پایداری» نوشته‌ی استاد علیرضا کمری آمده است.)

آقای جلیلی؛ تحریم‌ها از ۱۰۰ جنگ بدتر است

نصرت‌الله تاجیک، سفیر پیشین و استاندار اسبق هرمزگان درباره این اظهارنظر سعید جلیلی، نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری، به هم‌میهن گفت: «اگر قرار بود تبلیغ حماس را بکنیم، می‌شد این حرف را زد. ولی الان یک نامزد انتخابات ایران در حال تبلیغ است تا آرای مردم را به سمت خود جذب کند. این فرد باید چیزی بگوید که باعث آرامش خیال مردم شود و به این نتیجه برسند که اگر آقای جلیلی رئیس‌جمهور شود، یک زندگی حداقلی آرام را برای آنان فراهم می‌کند. نه اینکه بدون هیچ دلیلی از جنگ صحبت کند. این صحبت بیش از هر چیز، به ضرر کمپین انتخاباتی خود جلیلی است. بخشی از این مسئله به عدم وجود احزاب و تحزب در ایران بر می‌گردد که کار‌ها بی‌حساب و کتاب انجام می‌شود. در حال حاضر افکار عمومی و رسانه‌ها باید از آقای جلیلی بپرسند که با این وضعیت مشارکت و نارضایتی‌هایی که وجود دارد، چرا پای جنگ را به میان می‌کشد.»

تاجیک افزود: «نارضایتی‌ها را باید جدی گرفت. مردم ایران پس از انقلاب همواره از طریق صندوق رای حرف خود را زده‌اند. اما در حال حاضر از انتخابات ناامید هستند. دیگر چطور باید با نهاد‌های حاکمیتی حرف بزنند؟ خداوند به هیچ‌کس تضمینی نداده که همیشه قدرت را در اختیار خواهد داشت. سنت تاریخی هم نشان می‌دهد که تضمینی وجود ندارد. اما نمی‌فهمم چرا روی شاخه نشسته‌ایم و همان شاخه را می‌بریم.»

استاندار اسبق هرمزگان، اضافه کرد: «مشکل این است که مردم آقای جلیلی را خوب نمی‌شناسند. چون افکارش شکفته نشده است. آقای پزشکیان در مناظره‌ها باید جلیلی را به سمتی ببرد که افکارش را بیرون بریزد. مثل کاری که آقای پورمحمدی در دور اول مناظره‌ها انجام داد. آن زمان مشخص خواهد شد که سعید جلیلی انسجام فکری ندارد. یکسری ایده‌هایی در ذهن دارد، اما چون هیچ‌وقت در مقام اجرا نبوده و در جایگاه‌های انتصابی حضور داشته، مشخص نیست که این ایده‌هایش در عمل به چه صورت درخواهد آمد. تصورم این است که اگر افکار جلیلی شکفته شود و بیرون بریزد، محال است که همین ۴۰ درصدی که در مرحله اول در انتخابات شرکت کردند، در دور دوم به او رای بدهند. مردم به استیصال رسیده‌اند. خیلی از ما هم با فعل‌ها و ترک‌فعل‌ها در این وضعیت مقصر هستیم. نمی‌دانم چرا در چنین شرایطی حرف از جنگ می‌زنند!»

 


او ادامه داد: «معتقدم آقای جلیلی مسئولیت‌پذیر نیست. درحالی‌که مسئولیت‌پذیری در عرصه سیاست یک امر بدیهی و مهم است. زمانی که اظهارنظر‌ها را می‌بینم، فکر می‌کنم با هر چه بیشتر عیان شدن تفکرات آقای جلیلی، ترس از ریاست‌جمهوری او در جامعه بیشتر می‌شود. تکرار می‌کنم که آقای پزشکیان باید در مناظره‌ها کاری کند که افکار جلیلی بیشتر نشان داده شود تا در نهایت مردم تصمیم بگیرند.»

تاجیک تاکید کرد: «آمریکا دنبال جنگ با ایران نیست، چون منافعی در جنگیدن با ایران ندارند. به توان سخت‌افزاری و نرم‌افزاری ایران در منطقه واقف هستند. فشاری که آمریکا از طریق تحریم‌ها روی ایران می‌آورد، از ۱۰۰ جنگ بدتر است. همین آقای جلیلی هم مسبب خیلی از این تحریم‌هاست. مسبب جلوگیری از تصویب FATF است. علی‌اکبر صالحی، وزیر خارجه پیشین، از این گفت که سال ۹۱ رهبری موافقت کرد که تیمی برای مذاکره مستقیم با آمریکا به عمان برود و آقای جلیلی در مسیر آن مانع ایجاد کرد. جلیلی کاری جز جلوگیری و سنگ‌اندازی ندارد. ریاست‌جمهوری چنین فرد و تفکری کشور را به بن‌بست می‌کشاند.

با همین نگاه، ایران ذیل فصل هفتم رفت

منصور حقیقت‌پور، سردار بازنشسته سپاه و نماینده دور نهم مجلس، در تحلیل این موضع‌گیری سعید جلیلی به هم‌میهن گفت: «این حرف ناشی از جنس آقای جلیلی است. هیچ‌کس منکر این نیست که مردم فلسطین خوب درخشیدند و از خود دفاع کردند. اما مقاومت فقط در جنگ خلاصه نمی‌شود. آقای جلیلی انتظار دارد که به خاطر سرسختی، لجاجت و لجبازی‌هایش، کشور را در سطح بین‌المللی دم تیغ ببریم. درحالی‌که ما موظفیم مملکت را با کمترین خطر و هزینه از بحران‌ها عبور بدهیم. این همان آموزه و سیاست امام و رهبری است که باعث شد ما ضربه مهلک به اسرائیل بزنیم، اما کشور لطمه نخورد. ولی آقای جلیلی فکر می‌کند که اگر مثل غزه ۴۰هزار نفر کشته شوند یا همه زیرساخت‌ها از بین برود، ایرادی ندارد. این سیاست، درست نیست و به نظر من جواب نمی‌دهد. مقاومت فقط نظامی نیست؛ سیاسی و اعتقادی نیز هست. ما باید با استفاده از ابزار‌های مختلف، مشکلات‌مان را حل کنیم.»

او تاکید کرد: «با همین تفکر و نگاه، ایران در زمان آقای جلیلی در شورای امنیت ذیل فصل هفتم رفت. آنچه رهبری تحت عنوان نرمش قهرمانانه دارد، در اندیشه آقای جلیلی جایی ندارد. این تفکر در سطح بین‌الملل جواب نمی‌دهد. تامین منافع ملی باید در دستور کار ما باشد. آنجایی که نیاز است می‌جنگیم، آن‌جایی که نیازی نیست، راه دیگری را می‌رویم. انتهای این نگاه، انقباض سیاسی، امنیتی و محصور شدن ایران در مرز‌های خودش است.»

منبع: هم میهن
خروج از نسخه موبایل