طی دو هفته اخیر نظرسنجیهای بسیاری در مورد انتخابات انجام شده که نتایج آنها با یکدیگر متفاوت است. برای مثال در برخی از آنها محمدباقر قالیباف و در برخی سعید جلیلی و در برخی نیز پزشکیان جلو هستند. یا در مورد میزان مشارکت مردم در انتخابات ارقام مختلفی ارائه میشود. ارقامی که بین 44تا 55درصد در نوسان است. ارزیابی شما از متغیر بودن نتایج نظرسنجیها چیست؟
بدون اینکه بخواهم به تکتک این نظرسنجیها ارجاع دهم معمولا این نظرسنجیها با سوگیریهای نسبی همراه است. برای مثال به نظرم نتایج ایسپا اعتبار گذشته را ندارد. در نظرسنجیها حتی اگر دست هم نبرند خیلی راحت میتوان با تغییر نمونهگیری و حجم نمونه مناطق نتایج را بهطورکلی متفاوت کرد. ولی دلیل اصلی این تغییرات موضوع دیگری است که آن را توضیح خواهم داد. یکی از عواملی که نتایج را ناپایدار میکند عدم تصمیم و مردد بودن مردم در پاسخ به این سوال است که آیا مشارکت میکنید و اگر بلی به چه کسی رای میدهید؟ عده زیادی هنوز در مشارکت مرددند. آنان هم که میخواهند شرکت کنند هنوز نمیدانند چه کسی را باید انتخاب کنند. در واقع تعداد مرددین در اصل شرکت در انتخابات و اینکه به چه کسی رای دهند بسیار زیاد است. بهعلاوه آنان هم که تصمیم گرفتهاند به چه کسی رای دهند وضعیت روشنی ندارند و نظر آنها میتواند تغییر کند.
از سوی دیگر به این ناپایداریهای موجود باید احتمال انصراف برخی از نامزدهای اصولگرا را هم اضافه کنیم که ناپایداری و عدم قطعیت را افزایش میدهد. ولی علت اصلی متفاوت بودن نتایج نظرسنجیها این است که نهادهای اصلی ما در این موضوع مستقل نیستند و از طرف دیگر چون تعداد نظرسنجیها زیاد شده است اعتبار و میزان کارشناسی آنها هم پایین آمده است. در واقع در دو، سه مورد میتوان به آنها اعتماد کرد که در شرایط کنونی من به اکثر آنها اعتماد کامل ندارم و روی نتایج خام آنها حساب نمیکنم و تغییرات آنها برای من مهمتر است البته اگر مطمئن باشم که همه را تحت یک استاندارد سنجیدهاند. نظرسنجیها درمورد میزان مشارکت هم معیارهای مختلفی دارند که حتی اگر از مردم پاسخ یکسان هم بگیرند با میزان مشارکت یکسان جواب یکسانی به دست نمیآورند. مهمتر از آن ناپایداری فضای سیاسی ایران و فضای انتخاباتی است. الان با جامعهای روبهرو هستیم که میزان مشارکتش در انتخابات سال 1400 از حدود 35 تا 36 درصد مشارکت شروع شده و حالا میخواهد این میزان مشارکت را بالا ببرد. این درحالی است که هنوز عده زیادی برای مشارکت مقاومت میکنند و در نتیجه در بهترین شرایط و به نظر من امروز میزان مشارکت حدود 50درصد است. پس این ابهام و اینکه هنوز خیلیها تردید دارند و تصمیم نگرفتهاند در نظرسنجیها از میزان مشارکت تاثیر میگذارد.
قبل از شروع انتخابات این تحلیل وجود داشت که پزشکیان تنها درصورتی که مشارکت بالای 60درصد باشد و بتواند پایگاه رای اصلاحطلبان در کلانشهرها را حرکت دهد و آرای خاکستری را جذب و آنها را قانع کند شانس پیروزی در انتخابات را خواهد داشت. اما روند موجود نقطه عکس را نشان میدهد. برای مثال در مشارکت 45درصدی، پزشکیان 19درصد آرا را به خود اختصاص داده و به نظر میرسد با تحرک بیشتر میتواند به قالیباف برسد و حتی یکی از نامزدهایی باشد که به مرحله دوم راه پیدا خواهد کرد. در واقع او بدون جذب آرای قشر خاکستری از سبد رای کسانی که همیشه در انتخابات شرکت میکنند سهم قابل توجهی از آرا را به خود اختصاص داده است. آیا این گزاره درست است که او بهرغم مشارکت اندک طبقه متوسط شهری توانسته آرای متدینین غیرشهری، روستانشینان، حاشیهنشینها و استانهای ترکنشین و کردنشین را به خود اختصاص دهد؟ دلیل این امر چیست؟
در این نظرسنجیها چند چیز مشترک است که آنها اهمیت دارد وگرنه اعداد خیلی قابل استناد نیستند و به دقت نمیتوان درمورد آنها نظر داد. اینکه رای آقای قالیباف و جلیلی به نسبت کاهشی است، در برخی نظرسنجیها هم یکی از آنها ثابت است و دیگری کاهشی و در مقابل مشخصا رای آقای پزشکیان افزایشی است. این موضوع را میتوان بهطور قاطع در مورد اغلب نظرسنجیها مطرح کرد. بنابراین نکته این است که آرای خاکستری و آنان که هنوز تصمیم نگرفتهاند و بعدا میآیند به حساب دیگر نامزدها ریخته نمیشود و بیشتر به سمت پزشکیان جذب خواهد شد. دلیل آن هم به اطرافیان او و عملکردش و دلایل دیگر برمیگردد. در واقع آرای خاکستری هیچوقت به سمت رئیسجمهور یا دولت مستقر و طرفداران آنها نمیرود چون نظر مردم در مورد آنها مشخص و ثابت است.
در مورد این بحث که پزشکیان رای طبقه متوسط را ندارد این گزاره درست نیست. به نظرم آرای طبقه متوسط را دارد، ولی این کافی نیست هنوز. البته او رای طبقه پایین را هم پیدا کرده است. به خصوص در دو، سه روز اخیر آن جریانی که در انتخابات شکل گرفته شباهت به سال 92 دارد که بیشتر از حاشیهها و روستاها و شهرهای کوچک هستند چون آنها عینیتر با انتخابات برخورد میکنند. اما طبقه متوسط تا حدی به دلیل تجربه وقایع ۱۴۰۱ انتقادشان نسبت به وضع موجود بیشتر است و در این مورد منفیتر نگاه میکنند. اما حاشیهنشینها و روستانشینان و ساکنان شهرهای کوچک چنین تجربه مستقیمی نداشتند و این سطح از انتقاد را ندارند و راحتتر تصمیم میگیرند.