انتخابات پیشرو و احتمال ریزش سبد رای 18 میلیونی رئیسی
در انتخابات 8 تیر ریاست جمهوری سرنوشت سبد رای 18 میلیونی ابراهیم رئیسی چه می شود، سبد رایی که متعلق به اصولگرایان است.
با سقوط بالگرد رئیسجمهوری، جمهوری اسلامی به ناچار و ناگهانی وارد فضای انتخاباتی شده است. فرصت کوتاه انتخابات که قرار بود سال آینده برگزار شود، روی جریانهای مختلف سیاسی تأثیرگذار خواهد بود. در میان جریانهای سیاسی، شاید سبد رأی ابراهیم رئیسی بیشترین تأثیرپذیری را از این وقایع داشته باشد. سبد رأیی که متعلق به اصولگرایان است و در سال 88 یکپارچه بود، در سال 92 دچار تشتت شد، در سال 96 یکپارچه بود اما نتوانست حریف رأی 24میلیونی حسن روحانی شود و در نهایت در سال 1400 در غیاب رقبا و بار دیگر در یکپارچگی، رئیسی را به قدرت رساند. حالا اما این سبد رأی که به جای گفتمان، قائم به فرد بود، دچار اختلاف و پراکندگی خواهد شد. سبدی که به نظر میرسد سرنوشتی شبیه انتخابات 1392 داشته باشد.
رقابت تکقطبی
انتخابات 1400 با حذف رقبای جدید از دولت حسن روحانی یا گفتمان اعتدال و اصلاحطلبان، در شرایطی برگزار شد که از میان هفت کاندیدای نهایی انتخابات، سعید جلیلی و علیرضا زاکانی به نفع ابراهیم رئیسی کنار رفتند و آرای به صندوق ریختهشده بین پنج نفر (و البته آرای باطله) تقسیم شد. ابراهیم رئیسی در این انتخابات توانست از مجموع 28 میلیون آرای اخذشده، 18 میلیون را از آن خود کند. به این آرا باید سبد رأی یک میلیونی قاضیزادههاشمی و حتی بخش بزرگی از سبد رأی محسن رضایی (با سهمیلیونو 400 هزار رأی) را هم اضافه کرد. هر دو نفر آنها تفاوت معناداری به لحاظ گفتمانی با ابراهیم رئیسی نداشتند. قاضیزادههاشمی کاملا نقش چرخ پنجم را در انتخابات ایفا کرد و محسن رضایی فکر میکرد ممکن است بتواند از شکاف میان دوقطبی رئیسی و همتی، مردم را به سمت خود متمایل کند. او در سال 88 هم همین استراتژی را داشت و در هر دو انتخابات شکست خورد. بنابراین اگر بخشی از آرای محسن رضایی را مرتبط با ایفای نقش (نه رئیسی نه همتی) بدانیم، اما بخش مهمی از آرا متعلق به او و گفتمان اصولگرایی است. در نتیجه میتوان سبد رأی اصولگرایان را در انتخابات تکقطبی نزدیک به 21 میلیون رأی محاسبه کرد؛ به این ترتیب که باید 18 میلیون رأی رئیسی را بهعلاوه دو میلیون آرای محسن رضایی و یک میلیون رأی قاضیزاده هاشمی، سبد رأی یکپارچه اصولگرایان در نظر گرفت. اما این سبد محصول فقدان رقیب در انتخابات و رقابت رئیسی با خودش بود؛ درحالیکه اگر حداقلهای رقابت در انتخابات وجود داشته باشد، آرای اصولگرایان از 16 میلیون تجاوز نخواهد کرد.
رقابت دوقطبی
با نگاهی به انتخابات ریاستجمهوری در سال 96، با یک دوقطبی بسیار شدید در انتخابات روبهرو میشویم. در تاریخ سه دهه گذشته جمهوری اسلامی، انتخابات 96 یکی از مهمترین دوقطبیهای انتخابات بود. اولین دوقطبی را در سال 76 شاهد بودیم که در آن حماسه دوم خرداد با پیروزی سیدمحمد خاتمی شکل گرفت. دوقطبی دومی که ایران شاهد آن بود، در سال 1388 رقم خورد؛ جایی که احمدینژاد و میرحسین موسوی به رقابت پرداختند. دوقطبی سوم اما در سال 1396 بین روحانی و رئیسی شکل گرفت. در چنان وضعیتی، رئیسی در آن انتخابات نتوانست بیشتر از 15میلیونو 800 هزار رأی به دست بیاورد. اگر رأی میرسلیم (کمتر از 500 هزار رأی) را به آن سبد اضافه کنیم، در نهایت 16میلیونو 500 هزار رأی در این سبد جمع میشود. این رقم دقیقا همان رأیی است که مجموعه اصولگرایان در سال 92 کسب کرده بود.
رقابت متکثر
انتخابات سال 92 در شرایطی شکل گرفت که دولت مستقر (دولت احمدینژاد) همه تخممرغهایش را در سبد مشایی گذاشت و او را روانه شورای نگهبان کرد. تصور آنها این بود که اگر با یک کاندیدا وارد انتخابات شوند، سیستم دست به حذف آن گزینه نخواهد زد. اما اشتباه میکردند. بعدها محمدرضا رحیمی در نامهای که در سال 93 منتشر کرد، فاش کرد که دقیقا برنامه آنها تککاندیداتوری است. او در نامه خود نوشته بود: «در سال آخر دولت اصرارتان بر کاندیداتوری فرد مورد نظر چنان بود که گویی از جایی به شما الهام میشده است و حاضر نبودید حرفی غیر از آن بشنوید و نظر بنده و جمعی از همکارانم در دولت را نپذیرفتید و وقعی ننهادید». در نبود کاندیدای جریان دولت مستقر، برای احمدینژاد هم تفاوتی نمیکرد که کدام نامزد پیروز انتخابات شود. حتی ترجیح میداد کسی مانند حسن روحانی پیروز شود تا انتقامش را گرفته و چهار سال بعد خودش با شعار مخالفت با آن دولت سر کار بازگردد. قطب دیگر انتخابات آن سال، هاشمیرفسنجانی بود که به اعتراف حیدر مصلحی (وزیر اطلاعات دولت احمدینژاد) به خاطر اینکه رأی داشت، باید حذف میشد. در نهایت انتخابات در شرایطی برگزار شد که پیش از آن هیچ دوقطبی را نمیشد حدس زد. در آن سال، از جریان اصولگرایی قالیباف، جلیلی، محسن رضایی و علیاکبر ولایتی حضور داشتند. قالیباف شش میلیون رأی، جلیلی چهار میلیون، محسن رضایی سهمیلیونو 800 و ولایتی دومیلیونو 200 هزار رأی کسب کردند. در نهایت مجموع آرای این جریان، سبد 16 میلیونی را تشکیل داده بود؛ سبدی که درواقع در سال 96 تجمیع شد و به نام ابراهیم رئیسی به صندوق ریخته شد.
در شرایطی که هیچ دوقطبیای پیش از آغاز رقابتها شکل نگرفته بود، حسن روحانی توانست دو کار را به دقت انجام دهد:
اول پروژه سیاست خارجی: او توانست با اتکا بر تجربیاتش در شورای امنیت و مذاکرات با تروئیکای اروپایی در دهه 80، سیاست خارجی را به عرصه انتخاب در سیاست داخلی پیوند بزند. نقطه خروجی این استراتژی، جمله معروف «هم چرخ سانتریفیوژ بچرخد و هم چرخ زندگی مردم» بود. او در این فاز، سعید جلیلی را در رقابتها از کار انداخت. دوم پروژه افشاگری: دومین کاری که حسن روحانی کرد و توانست بهعنوان یک وزنه خودش را بالاتر از سایر رقیبان به یک قطب مشخص تبدیل کند، پروژه افشاگری درباره محمدباقر قالیباف بود که انتظار داشت با حمایتهای اصولگرایان به پیروزی برسد. نقطه خروجی این سیاست حسن روحانی در مناظرهها نیز جمله «من سرهنگ نیستم، حقوقدانم» بود.
در نتیجه آن انتخابات، حسن روحانی توانست 18 و نیم میلیون رأی کسب کند. این رقم در انتخابات 96 تا 24 میلیون افزایش یافت. اما سبد رأی اصولگرایان در سال 92 در انتخابات دوقطبی سال 96 هم تکرار شده بود.
نتیجه
در سه مدل انتخابات، سبد رأی اصولگرایان واکنشی یکسان داشته است. این سه مدل انتخابات عبارتاند از انتخابات متکثر (سال 92 با مجموع رأی 16 و نیم میلیون)، انتخابات دوقطبی شدید (رأی رئیسی و میرسلیم 16 و نیم میلیون) و انتخابات تکقطبی بدون تکثر (سال 1400) رأی رئیسی در این انتخابات کمی افزایش یافت و به 18 میلیون رسید و مجموع سبد اصولگرایان به 21 میلیون رأی رسید.
حتی نگاهی به انتخابات 1384 و پیروزی محمود احمدینژاد نیز نشان میدهد سبد رأی اصولگرایان در همین حد باید ارزیابی شود. در آن انتخابات، در دور اول انتخابات روش کاندیداهای متکثر را شاهد بودیم که به علت تکثر نیروهای اصلاحطلب، سبد آرای اصلاحطلبان تقسیم شد. اما در دور دوم انتخابات 1384 محمود احمدینژاد توانست 17 و نیم میلیون رأی به دست بیاورد. حدفاصل سبد 16 تا 21 میلیونی (انتخابات 1400) نباید به صورت مطلق به حساب سبد رأی اصولگرایان واریز شود؛ مگر اینکه بار دیگر انتخابات به صورت تکقطبی برگزار شود. البته در همان صورت هم نمیتوان انتظار داشت که کاندیدای اصولگرایان بتواند به اندازه رئیسی در آن سال رأی کسب کند. به همین علت میتوان سبد رأی اصولگرایان را بین 16 تا 18 میلیون رأی در نظر گرفت. نتیجه تمرکز یا پراکندگی آرا میان اصولگرایان، به مدلی بازمیگردد که در انتخابات شاهد آن خواهیم بود. به عبارت روشنتر، خروجی شورای نگهبان نشان خواهد داد که با کدامیک از سه مدل پیشتر گفتهشده در انتخابات روبهرو هستیم. در نهایت میتوان تصمیمگیری کرد که آیا این سبد رأی 16 میلیونی، به صورت متمرکز باقی خواهد ماند یا آنکه متکثر میشود. اگر با دادههای امروز به مسئله نگاه کنیم، احتمال اینکه سبد رأی ابراهیم رئیسی در کشاکش میان کاندیدای ادامهدهنده راه رئیسی و کاندیدای اصولگرایان تقسیم شود، بسیار بیشتر از احتمال تمرکز و یکپارچگی این سبد رأی است. فقط کافی است به رقابتهای درون اصولگرایان در انتخابات مجلس دوازدهم نگاهی بیندازیم.