اکوبورس: یک نویسنده و فیلمنامهنویس معتقد است: امروز ما در شرایطی هستیم که اقتباس ادبی، سینما و ادبیات ما میتوانند همدیگر را از بنبست کنونی خارج کنند.
به گزارش اکوبورس به نقل از برای دنیای تخیل انتهایی متصور نیست. هروقت که آدمیزاد اراده کند، پرنده افکارش را به هر سویی روانه خواهد کرد و در درون خود چیزی را خلق خواهد کرد که منحصر به خود اوست. فارس، البته برخی توانایی نوشتن دارند و البته متفکر خوبی هم هستند و این فکرهای پر و بال داده را به رشته تحریر در می آورند. نتیجه اش می شود همین داستان ها، قصه ها و رمان هایی که آنها را می خوانیم. پا به پای شخصیت هایی که حالا یک بار دیگر در ذهن ما خلق می شوند، پیش می رویم. با آنها می خندیم، می گرییم، می ترسیم و … بعدها که صنعت سینما رشد و پیشرفت کرد و برای مردم جا افتاد، سازندگان دست به کار شدند و بسیاری از رمان های معروف دنیا را در قالب فیلم و سریال درآوردند. اصلا همین نسخه های تصویری به برخی از این رمان ها شهرت جهانی داد و البته برخی از این فیلم ها و سریال های اقتباسی هم اثر خوبی از کار در نیامدند. شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که رمان یا داستانی را بخوانید و در ذهن آن را تصویر کنید. گاهی هم ممکن است پیش خودتان بگویید: چه خوب میشد اگر کسی این داستان را می ساخت! کاری که از این داستان ساخته می شود، یک اثر اقتباسی خواهد بود که در دنیا جایگاه ویژه ای دارد. اما فیلمنامه های اقتباسی چه نوع داستان هایی هستند که در جشنواره ها به آنها جداگانه جایزه می دهند؟ آیا اصلا اقتباس کاری اخلاقی به شمار می رود؟ در این میان تکلیف خلاقیت هنری یک هنرمند چه می شود؟ آیا اقتباس می تواند در فیلمنامه نویسی برای فیلم، سریال، انیمیشن و تئاتر تاثیرگذار باشد؟ در این باره با «محمدحسن شهسواری»، نویسنده و فیلمنامهنویس سینما و تلویزیون گفتوگویی داشته ایم و او به برخی از این سوالات پاسخ داده است که مشروح آن را در ادامه میخوانید: **آقای شهسواری با توجه به اینکه تلویزیون و شبکه نمایش خانگی تا امروز به سراغ ساخت سریال بر اساس اقتباس نرفته است استفاده از رمان های نویسندگان معاصر چقدر می تواند به غنای دراماتیک سریال ها کمک کند؟ -صرف اقتباس نمیتواند به یک سریال کمک کند و اینکه فکر کنیم اقتباس نجات دهنده یک اثر است. مسائل بسیار زیادی در این مورد وجود دارد که منجر به موفقیت یک اثر می شود. اما دو شرط اساسی برای موفقیت در این کار به شدت لازم است؛ یکی اینکه پلات رمانی که از آن اقتباس میشود قوی و پرافت و خیز باشد. یعنی در تبدیلشدن ادبیات به سینما از آن کاسته نشود که این معمولاً در رمانهای ژانر اتفاق میافتد و در رمانهای ادبی کمتر این اتفاق میافتد. شرط دیگر هم فیلمنامهنویسی است که میخواهد اقتباس کند. در هالیوود معمولا دستمزد فیلمنامهنویسی که اقتباس کار میکند بیشتر است از فیلمنامهنویس اورژینال. یک اسکار جدا هم برای آن وجود دارد. این یعنی چی؟ یعنی این کار کاملا تخصصی است و هر فیلمنامهنویسی نمیتواند موفق از آن بیرون بیاید. پس همان طور که گفتم صرفا اقتباس، موفقیت یک فیلم یا سریال را تضمین نمیکند. **اساسا نویسندگان رمان جسارت بیشتری در نوشتن و نقد مسائل اجتماعی و سیاسی دارند. اقتباس از آثار انتقادی چقدر می تواند در تصویر هم خودش را حفظ کند و مخاطب را با خود همراه کند؟ اصلا اقتباس از آثار کلاسیک به درد جامعه روز می خورد؟ -من این نکته را قبول ندارم. من هم بهصورت حرفهای فیلمنامهنویس هستم و هم رماننویس. نویسندگان ما، چه فیلمنامه نویسان و چه رمان نویسان از فرهیختهترین و حساسترین افراد جامعه خودشان هستند این که رمان انتقادیتر است یا سینما، کاملاً به ممیزی ارتباط دارد. بیشک جذابیت یک اثر در کلنجار رفتن و حرف زدن از لبههای ملتهب جامعه است که ممیزی دقیقا به همینها اجازه نمیدهد. وگرنه کدام فیلمنامهنویس است که نخواهد درباره فساد اداری، فساد مالی مسئولین، شبهههای دینی که وجود دارد، یعنی همه آن لبههای ملتهب جامعه ننویسد. بنا بر این اگر ممیزی اجازه بدهد، هم فیلمنامه نویسان ما میتوانند خیلی انتقادی با جامعه برخورد کنند و هم رمان نویسان. در واقع این بیشتر به شخصیت آن نویسنده و هنرمند بستگی دارد تا به مدیومی که با آن کار میکند. یعنی اگر نویسنده اهل انتقاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی باشد چه فیلمنامهنویس باشد چه رماننویس این کار را انجام میدهد و اگر هم نباشد طبیعتاً انجام نمیدهد. **به نظر می رسد که نویسندگان ایرانی کمتر تمایلی برای اقتباس از آثارشان دارند، این موضوع از چه چیزی نشات می گیرد؟ آیا می توان گفت که درک مشترکی میان فیلمسازان و نویسندگان وجود ندارد؟ -ببینید. این موضوع خودش دو وجه دارد. یکی اینکه شاید تجربه خوبی از اقتباسهای انجام شده نداشتهاند یا پیشبینیشان این است در صورت اقتباس، ارزش کارشان پایین میآید. نکته بعدی که اتفاقا بسیار هم حائز اهمین است، برداشت اشتباه برخی داستان نویسان ما از اقتباس است. مهمترین نکتهای که در یک اقتباس ادبی باید صورت بگیرد اقتباس از پلات اثر است نه ساختار آن. یعنی باید ساختار رمان یا نمایشنامه را کنار گذاشت و پلات آن را برداشت و با ساختار سینما دوباره آن را مصور کرد. در حالی که برخی داستاننویسان ما فکر میکنند که سینما باید عین بهعین رمانشان را اقتباس کند. یعنی نهتنها پلاتشان را اقتباس کند بلکه ساختارشان را هم اقتباس کند. **در این میان به یک هم فکری میان نویسنده و کارگردان نیاز است. آیا اساسا هر نویسنده خوبی می تواند فیلمنامه نویس خوبی هم باشد یا بهتر است نویسندگان به دانش کارگردان و فیلمنامه نویس اعتماد کنند و در نهایت نتیجه کار را ببینند؟ -خیر، اتفاقاً رماننویسهای ادبی خیلی خوب احتمال کمتری دارد فیلمنامهنویس خوبی باشند. برای اینکه همان طور که گفتم این دو ساختار متفاوتی دارند. ویژگیهای ساختار رمان، زبان، پاراگرافبندی، کشمکش درونی و … است. ایجاد ریتم و تمپو در بسیاری جاها با هم متفاوت است. مثلا در سینما عموما دیالوگ تمپو را پایین می برد در حالی که همین دیالوگ در رمان تمپو را بالا میبرد. در سینما وجوه ساختار دکوپاژ، میزانسن و بعد مونتاژ است. در حقیقت بیشتر روایت در سینما بر دوش تصویر است. برای همین نمادها و نشانهها خیلی در سینما اهمیت دارند. البته اگر رماننویس یک ژانر نویس خوب باشد بهاحتمالزیاد میتواند یا اگر تلاش کند میتواند فیلمنامهنویس خوبی هم بشود اما واقعاً لزومی هم ندارد که یک رماننویس خوب حتماً یک فیلمنامهنویس خوبی هم باشد. از آن سو همان طور که عرض کردم فیلمنامهنویس اقتباسی هم باید تخصص این کار را داشته باشد. **این روزها یک موج جدیدی در استفاده از رمان های ایرانی برای اقتباس ایجاد شده است، این موضوع چقدر به رونق عرصه فرهنگ و هنر و بازار کتاب کمک می کند؟ -بدون هیچ تعارفی امروز، تنها راه نجات مالی ادبیات ما اقتباس است. برای اینکه مردم ما رمان ایرانی نمیخوانند، گردش مالی برای رماننویسها افتضاح است. پولی هم که در اقتباس به ناشران و نویسندگان ما تزریق شود میتواند حیات دوبارهای به رماننویسی فارسی دهد وگرنه روز به روز وضع رماننویس فارسی از لحاظ مالی بدتر میشود. از آن سو اقتباس ادبی میتواند به لحاظ عمق و تنوع، ناجی سینما و سریالسازی ما باشد. خلاصه این که با اقتباس ادبی، سینما و ادبیات ما میتوانند همدیگر را از بنبست کنونی خارج کنند. **در این میان اصلا ساز و کاری که بتوان با توجه به آن همکاری های میان نویسندگان و سینماگران را بیشتر کرد، وجود دارد؟ یا مشکلات حقوقی بر سر راه نویسندگان برای عقد قرارداد با تهیه کنندگان قرار دارد؟ – فکر میکنم اشتباهی در این میان صورت گرفته است. برای اینکه همه حقوق یک رمان متعلق به ناشر است بنا بر این وقتی یک تهیهکننده یا کارگردان یا فیلمنامهنویس یا یکی از عوامل سینما، میخواهد یک رمان را اقتباس کند اصلاً به نویسنده نیازی ندارد که با او وارد گفت و گو شود. اگر هم وارد گفت و گو شود، بیشتر به لحاظ اخلاقی است وگرنه از لحاظ حقوقی باید با ناشر روبهرو شود. ناشران هم آنقدر حرفهای هستند یا باید باشند که بتوانند با تهیهکنندگان به یک توافق اصولی در زمینه اقتباس برسند. به نظرم هر چه زودتر بخش حقوقی انجمن داستاننویسان به نویسندگان و بخش حقوقی اتحادیه ناشران به ناشران در مورد اقتباس باید به اعضایشان مشاوره دهند. حتی بهتر است با همکاری هم قراردادهای تیپ تهیه کنند. **آقای شکوری در سالهای پیش از انقلاب سینمای ایران خیلی بیشتر از آثار اقتباسی استفاده می کرد. چرا با توجه به بالا رفتن حجم انتشار کتاب های داستان و رمان در بعد از انقلاب سیر نزولی درباره اقتباس شاهد هستیم و تعداد فیلم ها و سریال های اقتباسی به شدت کاهش یافته است؟ -این موضوع دلایل زیادی میتواند داشته باشد اما مهمترین دلیلش این است که کارگردانان و فیلمنامه نویسان ما بعد از انقلاب اعتماد به نفسشان خیلی پایین آمده و احساس ضعف زیادی میکنند. فکر میکنند اگر از یک اثر ادبی اقتباس کنند دیگر کسی آنها را جدی نمیگیرد. در حالی که قبل از انقلاب کارگردانان ما خیلی اعتمادبهنفس داشتند، آدمهای بزرگ و قدری مانند مهرجویی و تقوایی و کیمیایی و بسیاری دیگر اقتباس ادبی میکردند و اصلاً کسی گمان نمیکرد ارزش هنرشان پایین آمده است. **در این میان نکته دیگری هم وجود دارد. آیا می توان گفت رمان های ایرانی و نوع نوشتار آنها باعث می شود اثر از فضای تصویری دور باشد؟ آیا فکر نمی کنید نویسندگان در نوشتن رمان خیلی به فضای تصویری اشراف ندارند؟ همین هم باعث می شود که کارگردان ها کمتر به آثار معاصر توجه داشته باشند؟ -نویسندگان ما بعد از فرمالیست دهه شصت و نیمه اول دهه هفتاد که تحت تأثیر گلشیری و براهنی بودند، بهشدت به سمت فضاهای ذهنی، بازیهای روایی یا زبانی رفتند. اصلاً الآن قضاوت نمیکنم که این رویکرد به لحاظ ادبی موفق بود یا شکست خورد اما قطعاً اتفاقی که میافتد این است که کمتر میشود از اثر فرمالیستی اقتباس کرد. در غرب هم به همین صورت است و بیشتر اقتباسها از رمانهای ژانر صورت میگیرد. یا رمانهایی که وجوه ژانری قوی دارند. ولی چون بعد از انقلاب ژانرنویسی از طرف روشنفکران و نویسندگان تحقیر شد، به برهوت اقتباس دچار شدیم. در چند سال اخیر هم که میبینید میل به اقتباس بیشتر شده برای این است که میل به ژانرنویسی بیشتر شده است. **در سخنان خود به برهوت اقتباس اشاره کردید. تقریبا می توان گفت طی سالهای اخیر اثر اقتباسی قابل توجهی ساخته نشده است. تنها اخیرا از رمان بیست زخم کاری محمود حسینی زاد مجموعه ای در شبکه نمایش خانگی ساخته شده است. درباره این مجموعه به لحاظ فرمی و محتوایی ارزیابی تان چیست و آیا فکر می کنید ملاکهای لازم را برای تبدیل به یک اثر اقتباسی سینمایی دارد؟ -جناب حسینی زاد استاد بنده هستند. ایشان نویسنده بسیار خوبی در این زمینه به شمار می روند که البته علت اصلی آن هم شاید بتوان گفت پیشینه قوی ایشان در نمایشنامهنویسی باشد و ایشان از این وجه ممتاز هستند. همچنین نمی توان این نکته را نادیده گرفت که جناب حسینی زاد ادبیات دراماتیک را هم خیلی خوب میشناسند، بر آن اشراف دارند. ایشان شخصیت ادبی مستقلی دارند و تحت تأثیر فرمالیستی که در سخنانم به آن اشاره کردم، نیستند. در رمانشان هم یک فضای تریلر جذاب دارند که به لایههای زیرین فساد مالی جامعه میپردازد. اگر از این کار اقتباس نمیشد جای تعجب داشت. امیدوارم اقتباس خوبی صورت گیرد که هم موجب غنای سریال سازی ما شود و هم به وجه مالی ادبیات ما کمکی شده باشد. به گزارش فارس، رمان «بیست زخم کاری» داستان مردی است که می خواهد سلطه گر باشد. در ابتدا پیرمردی ثروتمند و دارا جان می دهد، پزشکی قانونی مرگ را عادی اعلام می کند اما این تازه آغاز ماجراست. حسینی زاد مبنای روایت خود را بر اموری ممنوعه گذاشته که به تدریج روح قهرمان های او را فاسد می کند. ولع، حرص، کشتن، کذب و البته میل به بزرگ بودن در جای جای این رمان نیروی محرکه قهرمان های اصلی اوست. اما در تاریکی و سایه ی دیگران، آن زخم خورد گان ساکت بیکار ننشسته اند و منتظر فرصت هستند.نویسنده رمان خود را با ریتمی سریع و در دل تهران روایت می کند و البته مکان هایی دیگر. اما محور تهران است و شاید ویلایی در شمال که نفرین اصلی آن جا رقم می خورد. بیست زخم کاری، تجربه ی یک رئالیسم پرشتاب، قرار است مخاطب را مجذوب خود کند.