اکوبورس: شاید روحانی اکنون بهتر از هر ایرانی مفهوم «نمایش مذاکره» را میفهمد. او درست در جایی قرار داشت که نمایشی بودن یا نبودن مذاکره قبلی میتوانست برای دولت او حکم مرگ و زندگی داشته باشد؛ بنابراین وقتی از نمایشی بودن مذاکره میگوید، میفهمد که دارد از چه چیز سخن میگوید، از چیزی که یک بار به مرگ آرزوهای قبلی انجامید و اگر مردم پشت مسئولان خود نمیماندند و مقاومت نمیکردند، سرنوشت دیگری برای کشور رقم میخورد.
به گزارش اکوبورس، «مذاکره با امریکا» حقیقتاً در دو سال گذشته از دهان خیلیها افتاد. دیگر نه وزیر خارجه، نه رئیسجمهور، نه سخنگوی دولت و نه خیلی از نویسندگان با گرایش به غرب، مثل گذشته نقاره مذاکره نمیزنند. نه تنها از آن شیرینزبانیها عبور کردهاند، بلکه حالا بیشتر بهویژه از زبان وزیر خارجه جملات انقلابی علیه «استکبار امریکا» میشنویم و شخص رئیسجمهور نیز که به امید انجام مذاکره و نتیجهگیری وعدههای آنچنانی میداد، حالا دیگر نمیتواند بپذیرد که مذاکره با امریکا بیشتر از یک نمایش تهوعآور دیگر باشد، آنچنان که دیروز در جمع مدیران صنایع پتروشیمی و فولاد کشور تأکید کرد که امریکاییها بارها پیشنهاد مذاکره دادهاند، اما ایران زیر بار نمایش نمیرود و دنبال واقعیت است. رئیسجمهور دیروز یک بار دیگر از مذاکره با ناامیدی سخن گفت و امریکاییها را سرزنش کرد. هرچند برخیها معتقدند تذکرهالمذاکره امریکا که هرازگاهی در سخنان رئیسجمهور زنده میشود، نوعی باد زدن زغال مذاکره است تا روشن بماند و بهرههای سیاسی خاص خود را برساند، اما خوشبینانهتر که بنگریم درمییابیم روحانی اگر به دنبال دمیدن در بوق سیاسی مذاکره بود، میتوانست مقصود خود را با واژههای روشنتری بیان کند، در حالی که سخنان رئیسجمهور هیچ نشانی از امید کوتاهمدت یا میانمدت او به برقراری مذاکره و بازگشت به دوران خوش اعتماد به امریکا ندارد و بیشتر حاکی از آن است که او میخواهد از مقاومت ملت تمجید و جهان غرب را به دلیل آن همه اعتمادی که دولتهای یازده و دوازده به آن کردند و نتیجهای نگرفتند، سرزنش کند. این سرزنش میتواند شامل حال گرایندگان به غرب و کسانی که هنوز با شعف و شیفتگی ذلیلانه خود مشتاقانه میخواهند دم به تله بایدن بدهند هم بشود؛ آنهایی که مانیفست حزب دموکرات برای ۲۰۲۰ را در دو بخش «بازگشت به برجام» و «عبور از براندازی» مثل حلوا در سرکوی و برزن رسانههای خود تقسیم کردند. روحانی، اما دیگر نمیتواند دست به سوی این حلوا ببرد و کام خود را شیرین کند، آن هم در این فرصت اندکی که تا پایان قدرت دارد و ریسک دوباره دم زدن از مذاکره و یک شکست دیگر میتواند بسیار تحقیرآمیز باشد. برای همین تقاضاهای مکرر امریکاییها را نمایشی بیش نمیداند: «الان تقریباً دو سال و سه ماه است که امریکا از برجام خارج شده و در شدیدترین فشارها هستیم. آنها فکر میکردند ما چند ماه بیشتر نمیتوانیم دوام بیاوریم و مجبور میشویم با آنها تماس بگیریم. در این مدت اگر بگویم ۲۳ مرتبه درخواست ملاقات با مقامات امریکایی دریافت کردم، کم گفتهام. در یک سفر نیویورک در سال ۹۶ هشت مرتبه از من تقاضای ملاقات شد. سال ۹۷بیشتر از سال ۹۶ و سال گذشته تقریباً همه سران کشورهای غربی و اروپایی یکی یکی از ما خواستند با مقامات امریکایی ملاقات کنیم. ما ابایی از مذاکره نداریم، اما به دنبال نمایش نیستیم، بلکه به دنبال حل مسئله هستیم. امروز برخلاف همه مقررات بینالمللی تحریم بر ما تحمیل شده و باید این تحریمها را بردارند. هرآنچه آنها میگویند بر مبنای این است که در ابتدا به کار خلافی که آغاز کردهاند، خاتمه دهند. این یک واقعیت است و پیششرط نیست، چراکه آنها نه به دولت ایران بلکه به ملت ایران فشار آوردند و تحریمهای آنها تروریسم اقتصادی است و امروز در شرایط کرونا یک تروریسم درمانی است.» شاید روحانی اکنون بهتر از هر ایرانی مفهوم «نمایش مذاکره» را میفهمد. او درست در جایی قرار داشت که نمایشی بودن یا نبودن مذاکره قبلی میتوانست برای دولت او حکم مرگ و زندگی داشته باشد؛ بنابراین وقتی از نمایشی بودن مذاکره میگوید، میفهمد که دارد از چه چیز سخن میگوید، از چیزی که یک بار به مرگ آرزوهای قبلی انجامید و اگر مردم پشت مسئولان خود نمیماندند و مقاومت نمیکردند، سرنوشت دیگری برای کشور رقم میخورد. برای همین است که روحانی هر بار به امریکا به عنوان خروجکننده از برجام میتازد، تشکری هم از مقاومت مردم میکند.