اکوبورس: حسین غلامی به تشریح مطالبات بازنشستگان و راهکارهای دست یافتن به این مطالبات میپردازد؛ به گفتهی او، بازنشستگان باید در تشکلهای مستقل متحد شده و بر عملکرد صندوقها به شیوه دموکراتیک نظارت داشته باشند.
به گزارش اکوبورس، «مطالبات بازنشستگان» در سطوح مختلف مطرح میشود؛ اولین و بدیهیترین سطح ممکن، مطالباتی است که مستقیماً به معاش و زندگی روزانه بازنشستگان مرتبط میشود اما در سطوح بالاتر، بازنشستگان نگرانیهای جدی بابتِ سرنوشت صندوقهای بازنشستگی دارند؛ صندوقهایی که امروز وضعیتشان به هیچ وجه رضایتبخش نیست و در شرایط فعلی نمیتوانند تعادل منابع و مصارف خود را برقرار نمایند. یکی از خواستههایی که جمعی از بازنشستگان – گروه اتحاد بازنشستگان- مطرح کردهاند، مدیریت شورایی صندوقها و انتخاب دموکراتیک نمایندگان بازنشستگان از میان اعضاست؛ بازنشستگان معتقدند «دولت» به تنهایی نمیتواند و نباید در مورد سرنوشت صندوقهایی تصمیمگیری کند که همه منابع آن توسط حقوق شاغلان تامین شده است؛ در عین حال آنها از عملکرد و سطح کنشگریِ تشکلهای موجود –کانونهای بازنشستگان- رضایت ندارند و معتقدند چیدمان کانونها، چندان با خواستههای بدنه همخوانی ندارد. بازنشستگان پس از ۳۰ سال کار، فاقد سطح معقول و قابل قبولی از رفاه، ثبات و اطمینان در زندگی هستند حسین غلامی (فعال صنفی بازنشستگان تامین اجتماعی) در رابطه با مطالبات بازنشستگان با تاکید بر مستمریبگیران تامین اجتماعی میگوید: برای پی بردن به علل گسترش فقر و تنگناهای معیشتی بازنشستگان باید به بررسی ریشههای علل و عوامل وضع موجود بازنشستگان پرداخت. چرا آنان پس از ۳۰ سال کار، اساساً فاقد سطح معقول و قابل قبولِ رفاه، ثبات و اطمینان در زندگی بوده به طوریکه یک حادثه یا بیماری میتواند به راحتی آنها را مجبور به فروش خانه مسکونی و یا دیگر ملزومات اساسی کرده و به فقر مطلق بکشاند؟ او یکسری سوالات کلیدی مطرح میکند: چرا بازنشستگان متحد و یکپارچه عمل نمیکنند و فاقد وحدت و همبستگی سراسری برای مطالباتشان هستند؟ چرا تشکلهای موجود بازنشستگان تاکنون قادر نبودهاند در مقابل فقر روزافزون، سلب مالکیت از بازنشستگان و کاهش سطح درمان، عملکردی درخور داشته باشند؟ چرا مدیران آنها گاهاً ثابت و مادامالعمر بوده و اجازۀ طرح مشکلات واقعی بازنشستگان را نمیدهند؟ افزایش هزینههای زندگی و کاهش ارزش واقعی مستمری و کاهش سطح درمان را چگونه میتوان متوقف کرد؟ چرا بازنشستگان هیچ نمایندهای در هیأت مدیرۀ سازمان تأمین اجتماعی که متعلق به آنهاست نداشته و ندارند؟ چرا تشکلهای مستقل نداریم؟! غلامی ادامه میدهد: در پاسخ به سئوالات فوق، دو علت عمده را باید در نظر داشت: اول، فقدان تشکلهای مستقل و واقعی که این فقدان صبغهای تاریخی دارد؛ آزاد نبودن تشکلهای مستقل در ایران سابقهای بیش از یک صد سال دارد. دومین علت را باید درون خود بازنشستگان جستجو کرد. ایجاد تشکلهای صنفی، نیاز به وجدان و آگاهی جمعی دارد که بازنشستگان درکی واحد و یکسان از منافع سراسری خودداشته باشند. پیگیری منافع بطور فردی، خودمحوری، اولویت دادن به گرایشات سیاسی، حزبی و ایدئولوژیک، وحدت سراسری و یکپارچه را متلاشی میکند. وجود تفاوتهای بسیار گسترده فرهنگی، فقدان آگاهیهای جمعی، فقدان فرهنگ اجتماعی همگن و فراگیر، عدم اعتماد عمومی، فقدان جامعهپذیری و فقدان پذیرش مشارکت، همگی از گسترش تشکلهای مستقل به عنوان زبان ارتباط جلوگیری میکند. این فعال صنفی کارگران بازنشسته اضافه میکند: از طرف دیگر فعالین اجتماعی بازنشستگان هیچ برنامۀ اندیشیده، برنامهریزی شده و ارادهگرایانهای ندارند. فعالیت صنفی و سندیکایی را چنین تعریف میکنیم “فعالیتهایی که مبتنی بر طرح و پیگیری مطالبات اقشار اجتماعی است که در یک شرایط مشابه از نظر جایگاه اقتصادی و درآمدی، قرار دارند”.الزامات وحدت و عمل جمعی ایجاب میکند که یک تشکل مستقلِ بازنشستگان تنها در جهتِ منافع مشترک و جمعی بازنشستگان اقدام نماید. عدم تفکیک فعالیتهای صنفی و مطالباتی از گرایشات سیاسی و ایدئولوژیک، اصلیترین نقطه افتراق و جدایی گروههای بازنشستگان است. خصوصیت اصلیِ تشکلهای زرد چیست؟ به گفتهی او، اولویت دادنِ گرایش سیاسی و ایدئولوژیک بر منافع صنفی در درون گروههای بازنشستگان به معنای فرقهگرایی، انشقاق و انشعاب در بین گروههای صنفی است. او ادامه میدهد: اگر کسی برای مثال، به سیاست اقتصادی دولت معتقد است و در تشکل صنفی بازنشستگان فعالیت میکند، معیار راستیآزمایی و صداقت وی وقتی است که بین سیاستهای نئولیبرالی دولت– که سلب مالکیت عمومی و تمرکز در دست عدهای خاص را در اهداف خود دارد- و منافع بازنشستگان باید یکی را انتخاب کرده و بطور قاطع بدون رعایت وابستگی سیاسی خود، در صف بازنشستگان قرار گیرد و اگر غیر از این باشد، عملکرد او را میتوان از نوع تشکلهای به اصطلاح زرد و غیرواقعی دانست. به اعتقاد غلامی، کسب آگاهیهای اجتماعی و تاریخی و اطلاع دقیق از عواقبِ سیاستهای اقتصادی، که بازنشستگان را مجهز به بینش پیشبرد منافع خود کند، در این راستا ضروری است. او ادامه میدهد: موضوع این نیست که فعالان و کنشگران حوزۀ صنفی نباید گرایش سیاسی و حزبی خاص داشته باشند، بلکه باید در تشکل صنفی و پیگیری مطالبات، خود را از هر گرایش سیاسی منتزع و جدا و تفکیک کنند، در غیر اینصورت به صورت فرقههای متعدد درآمده و از بدنه منفک میشوند و در این حالت، نه تنها به گرایش سیاسی خود دست نمییابند بلکه مطالبات صنفی بازنشستگان نیز کمرنگ شده و از بین میرود. موضوع زندگی بازنشستگان مسائل همین لحظه، دقیقه و آینده است! راه دستیابی بازنشستگان به مطالبات خود چیست؛ تشکلها یا شوراها چه باید بکنند؛ غلامی میگوید: اتحاد و تشکل سراسری بازنشستگان را با شعار و کلام نمیتوان ایجاد کرد بلکه میبایست با تدوین محتوای فعالیت صنفی و با تعاریف برنامههای مدون و تحقق عملی این برنامهها پایه گذاشت. اگر فعال اجتماعی از اتحاد و کنشگری سخن میگوید اما موضوع فعالیتهای خود را نه از درون وضع واقعی و موجود بازنشستگان، بلکه از دیدگاههای ایدئولوژیک و گرایشات سیاسی و حزبی مورد علاقهاش میگیرد در جهتِ پراکندگی و فرقهای شدن و تعمیق خط فقر بازنشستگان کمک میکند؛ موضوع زندگی بازنشستگان مسائل همین لحظه، دقیقه و آینده است؛ بازنشسته نیاز به راهکارهایی دارد که وضع زندگی او را «امروز» بهبود ببخشد و نگرانی او را بابت «فردا» برطرف سازد؛ تشکلها و گروههایی هم که نمایندگی بازنشسته را برعهده دارند، باید همه هم و غم خود را معطوف به همین مسائل کنند. به گفته غلامی، یکی از ویژگیهای توسعه نیافتگی و عقب ماندگی در جوامع توسعه نیافته، جدا نکردن اموری است که در اصول و محتوا از هم جدا بوده و درهم ریختن چارچوبهای مطالبات صنفی- اقتصادی با سیاسی است. اموری که باید جدا تعریف شوند! او ادامه میدهد: کسانی که میخواهند در چارچوب تشکلهای بازنشستگان، گرایشات سیاسی خود را روشنگری کنند، در واقع، خود نیاز به روشنگری دارند. برای رفع موانع وحدت سراسری تشکل بازنشستگان، نگاه را باید به درون برگرداند، آیا فعالیت و رفتار ما باعث درهمریختگی مرزهای تشکلهای صنفی – اقتصادی با نگاههای حزبی و ایدئولوژیک نیست؟ لذا میبایست منافع مشترک بازنشستگان را تأمین و وحدت کلّی و سراسری آنان را محقق نماییم. این فعال صنفی بازنشستگان تامین اجتماعی در پایان نتیجهگیری میکند: مسلماً تشکلهای صنفی – مطالباتی بازنشستگان برای پیشبرد درجۀ آزادی و آگاهی اجتماعی، نیاز به همکاری با دیگر تشکلهای شاغلان و یا دیگر تشکلهای اجتماعی که برای حذف نابرابریها تلاش میکنند، دارند؛ همچنین در صورت دارا بودن توان عملی و واقعی میتوانند و «باید» در تخصیص و اولویت بندی بودجه سالیانه کشور و توسعه اجتماعی- اقتصادی دخالت کنند؛ برایند همه این پیششرطها و معادلات است که به تقویت تشکل صنفی و مطالباتی بازنشستگان یاری میرساند و میتواند به عنوان یک اهرم، سطح زندگی بازنشستگان و اوضاع نامناسب صندوقها را بهبود ببخشد. منبع» کارگر آنلاین