بازی با نوستالژی در کافههای تهران
کلمه نوستالژیا از دو کلمه «نوستوس» به معنای «بازگشت به خانه» و «الجیا» به معنای «اشتیاق» تشکیل شده است. نوستالژی اشتیاق برای خانه و گذشتهای از دست رفته است. اشتیاق برای خانهای که دیگر وجود ندارد یا هیچگاه وجود نداشته است. با وجود اینکه این کلمه از دو جزء یونانی تشکیل شده، اما ترکیب کلمات در زبان یونانی وجود نداشته است. این دو جزء در سال۱۶۸۸ توسط یوهانسن یوفر، پزشک سوئیسی، در کنار هم قرار داده شدند. او این کلمه را اینگونه توضیح داده است: «احساس ناراحتی که بر اثر خواستن برای بازگشت به خانه یا وطن در انسان به وجود میآید.» سوتلانا بویم، نویسنده کتاب «آینده نوستالژیا» معتقد است که در گذشته، نوستالژیا درباره یک نوع بیماری روانی قابل درمان به کار میرفته است.
موردهایی که این بیماری بر آنها نام نهاده شده کسانی بودهاند که در قرن هفدهم میلادی به هر دلیلی از خانه خود دور شده و عمیقا احساس ناراحتی میکردهاند. دانشجویان یا کارگرانی که از سوئیس به دیگر کشورها برای تحصیل سفر میکردند یا سربازان سوئیسی که بیرون از خاک سوئیس به هر دلیلی مشغول انجام وظیفه بودهاند، دچار نوعی ناراحتی و دلتنگی عمیق یا نوستالژیا میشدهاند. بنابراین، نوستالژیا یک مفهوم پزشکی و علمی است و یک بیماری روانی تلقی میشده است. بیمار نوستالژیک ارتباط خود را با زمان و مکان حال از دست میداده و بازگشت به وطن تنها خواسته ذهنی او میشده است. بیماران در امور روزمره احساسی دوگانه نسبت به گذشته و حال داشته و گاهی حتی زمان و مکان را اشتباه میگرفتهاند. در موارد شدیدتر نوستالژیا همتراز پارانویا شناخته میشد.
انسان نوستالژیک، دچار شیدایی شدید برای آنچه از دست داده، میشده است. خانهای در کوچهای قدیمی، طعم یا مزهای گمشده یا آغوشی از دسترفته، چیزهایی هستند که بیمار نوستالژیک با یاد و خاطر آنها ارتباط خود را با زمان و مکان کنونی از دست میداده است. درمانهای جالبی برای این بیماری هم در نظر گرفته شد: سوپ یک مادر روستایی، شیر پرچرب محلی و ملودیهای عامیانه درههای آلپ برای درمان بیماری دلتنگی سربازان سوئیسی موثر شناخته شدند. اما با وجود تمام این راهحلهای پیشنهادی، هیچچیز مانند بازگشت به سرزمین مادری، بیمار نوستالژی را شفا نمیداد.
اما نوستالژیا به مرور زمان مفهوم خود را از یک بیماری شخصی به یک ناراحتی جمعی و یک امر سیاسی تغییر داد. جنگهای خانمانسوز قرن بیستم و جابهجاییهای گسترده انسانها از کشوری به کشور دیگر و از قارهای به قاره دیگر، نوستالژیا را تبدیل به امری همگانیتر کرد. بعد از خرابیهای بسیار، بازگشت به گذشته یک مکان ازدسترفته، با رنگ و لعاب همراه شد. اصطلاح به کار رفته در انگلیسی «بازسازی گلگون گذشته» است. نوستالژی تبدیل به امری جداییناپذیر از زندگی در دنیای مدرن قرن بیستم شد. مفهومی که شکل واقعیتر زندگی در دنیای مدرن را به ما نشان میدهد. یک زندگی پر از جابهجاییهای جغرافیایی و تغییرات مکانی و از دست دادنهای ممتد و بیپایان.
این مفهوم کمکم تبدیل به یک امر همگانی شد و گاهی هم با جهتگیریهای سیاسی و کنشهای اجتماعی همراه شد. هرچند نوستالژیا تلاش برای بازسازی گذشته است، اما خود این کلمه از دیدگاه «سوتلانا بویم» به دو صورت متفاوت معنی و بهکار رفته میشود. اگر بر اساس گفته بویم، نوستالژیا را دو گونه restorative و به معنی قویکننده و reflective به معنی منعکسکننده تقسیم کنیم، بازی با خاطرات و بازگشت به خانه کودکی در بعضی کافههای شهر، بیش از اینکه منعکسکننده باشد، قویکننده و بازسازیکننده است. تهران مدرن در پی به دست آوردن آنچه از دست داده است، نیست و تلاش نمیکند آنچه را از دست داده است، منعکس کند.
بازی با گذشته در تهران برای یافتن شکل و شمایلی قوی برای تهران در آینده است. نوعی آلترناتیو در مقابل تهران دهههای شصت و هفتاد. شهر در حال ساخت و شکل دادن به آن فضایی است که در بسیاری از شهرهای دنیا به داونتاون یا مرکز شهر معروف هستند. جایی که شهروند و توریست شهری را به هویت و فرهنگ شهر وصل میکند. تهران در حال تصور کردن و تمرین کردن شکل ایدهآل خود است. شکلی ایدهآل از شهری که جوانها دوست دارند در آن زندگی کنند و توریستها آن را بهعنوان مقصد سفر انتخاب میکنند.
اما این اتفاق تنها برای تهران نیفتاده است. در اروپا، آنهایی که با جهانیسازی فراگیر آمریکایی مخالف بودند به سنتهای قدیمی اروپایی که در ساختار فرهنگی این منطقه قبل از جنگهای جهانی وجود داشت، روی آوردند. آنها سعی کردند برخلاف مدل زندگی آمریکایی تعادلی میان کار و تفریح پیدا کنند. شعار آنها در رستورانها با تاکید بر مفهوم «آرام» و slow شکل گرفت و متضاد آنچه بود که در آمریکای مدرن سریع و fast شناخته می شود و بارزترین نمونه آن همان fast food است. اروپاییهای مخالف بازار جهانی، با تاکید بر بازارهای محلی، سعی کردند آنچه را در فرهنگ گذشته خود داشتند، بازسازی کنند و اروپای مدرن بعد از جنگ جهانی دوم را بر اساس نوستالژی باقیمانده در خرابههای جنگ جهانی دوم بازسازی کنند.
مقاومت در مقابل فرهنگ آمریکایی، در سالهای اخیر با تاکید بر غذا و پوشاک پایدار شکل دیگری به خود گرفت. جدیدترین شکل این مقاومت، جنبشی است که از سالهای حدود ۲۰۰۰ پدیدار شد. جنبشی که در شکلهای گوناگون تاکید بر کلمههایی چون «آهسته»، «خانه»، «تاریخ» و «گذشته» دارد. جنبش آهسته خوردن، دقت به طعمها و مزهها با تاکید بر فرهنگ غذاخوری فرانسه و ایتالیا شکل گرفت. فرهنگی که بیشتر بر اساس طعم-یاد مزههاست. مزه کردن و گرداندن نوشیدنی در دهان، مزه کردن نوعی مرغوب از پنیر، مزه کردن نوع خاصی از انگور و مزه کردن نان تازه از تنور آمده و پرداختهشده با خمیر ترش مرغوب، همه از خصوصیات این نوع جدید از فرهنگ غذایی بود که ریشه در خاطرات و در آشپزخانههای مادرها و مادربزرگها دارد.
این شکل از نوستالژیا همان چیزی است که در بشقابهای گل سرخی در کافههای تهران دیده میشود. جوانان تهرانی رویکرد جدیدی به هنر و آشپزی پایدار دارند. حضور دمپختک و نیمرو در منوی غذایی یک کافه نشانههای زیادی دارد: روی آوردن به غذاهای کمگوشت و استفاده از پروتئین گیاهی، روی آوردن به نوعی سنت غذایی قدیمی و فاصله گرفتن با فستفودهایی که انگار تعدادشان در سطح شهر در حال کم شدن است و از محبوبیت آنها به طرز چشمگیری کاسته شده است.
منبع: رویا خوشنویس در دنیای اقتصاد